حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

تامار-بثشبع,بث‌شبع-یسی (پدر داوود)-منجی موعود در اعتقادات دینی یهود-ماشیح

ماهیت ماشیح

1- ماشیح: بشر خاکی

طبق آنچه در متون مذهبی یهود آمده است، موضوع ماشیح و گئولا (نجاتنهایی) از جمله اهداف اولیه آفرینش جهان است که آن اشارهای به موضوع ماشیح و روح اوست. اما از نظر فیزیکی و جسمانی، «ماشیح، انسانی است خاکی از اولاد بشر که به گونه عادی متولد شده است». اصل و نسب او به حضرات داوود و سلیمان میرسد. از دیگر نشانههای وی این است که صداقت و پارسایی او از آغاز تولد به بعد، مدام در حال افزایش بوده و به سبب فضیلت و اعمال شایسته خود، به عالیترین و والاترین درجات تکامل روحانی دست خواهد یافت.

2- ماشیح در هر دوره

امکان آمدن ماشیح در هر دوره وجود دارد؛ اما نه به این معنی که او در وقت مناسب برای ظهور از آسمانها پایین آمده و در زمین ظاهر خواهد شد. بلکه او همیشه روی زمین است، بشری خاکی با پایه و مقام بسیار مقدس و روحانی (صدیق) که در هر دوره وجود داشته و حاضر و ناظر است. «در هر دوره، فرزندی از خاندان یهودا به دنیا میآید که برای مقام ماشیح، برازنده است». روزی که زمان گئولا (نجات نهایی) فرا رسد، نشامای (روح) مخصوص و از قبل آمادة ماشیح، پایین آمده و به آن فردِ «صدیق» اهدا خواهد شد.

یکی از علمای یهود9 این موضوع را چنین توضیح مدهد:

«مُشه (حضرت موسی) منجی اول بنیاسرائیل به هشتاد سالگی رسید و هنوز از اینکه بنیاسرائیل را نجات خواهد داد، آگاهی نداشت و آن را احساس نمیکرد. حتی هنگامیکه خد.اوند به او گفت: « بیا و من تو را به نزد فرعون میفرستم...»، او در ابتدا از این امر سرباز زد و حاضر به قبول این مأموریت نشد. دربارة شائول (اولین حاکم بنیاسرائیل) نیز مشاهده شد که روح مقدسی را که قبلاً در وجود خود اصلا احساس نکرده بود، پس از اینکه به نام پادشاه، او را مسح کردند، بر او واقع شد. همین قضیه دربارة منجی نهایی (ماشیح) نیز صدق میکند.

«روح خد.اوند بر او خواهد آمد، روح عقل و فهم، روح تدبیر و توانایی، روح دانش و ترس ا.لهی. و او با ترس ا.لهی الهام میگیرد، با دید چشمانش قضاوت نخواهد کرد و با شنیدة گوشهایش فتوا نخواهد داد. تهیدستان را با عدالت داوری کرده و برای افتادگان زمین، با تساوی حقوق تصمیم خواهد گرفت

طبق عقیدة یشعیای نبی، صبح آزادی و نجات در حضور خد.اوند دمیده شده و ماشیح آمادة ظهور است، و در پاسخ این سؤال که او چه وقت میآید، خد.اوند میفرماید: هر گاه او را طلب کنید! و آن چیست که مانع نجات میشود؟ نبودن توبه و تشووا ! پس «بازگشته و بیایید».

بنابراین، بهترین و سادهترین روش برای آمدن ماشیح، پشیمانی ساده و خالصانه، تأثر به سبب خلافهای گذشته و تصمیمی قاطع برای بهبود در رفتار آینده است که این، توبهای کامل به شمار میآید.

در تلمود آمده است که یکی از راههای تسریع ظهور ماشیح، رعایت دقیق و کامل قوانین روز شنبه (تعطیل و عبادت آن روز) است. زیرا رعایت آن، یکی از نشانههای ایمان یک فرد یهودی به احکام تورا است.


تامار دختر حضرت داوود (ع)

..

 بث‌شبع علاوه بر حضرت سلیمان(ع)، حداقل سه پسر دیگر برای داوود به دنیا آورد: شیمه‌ئا، شوباب و ناتان

یسی (پدر داوود)

ناتان

ناتان فرزند داوود از همسرش بث‌شیع  بود. او برادر کوچکتر سلیمان، شیمه‌ئا و شوباب (تواریخ اول، ۳:۵) است.


انجیل متی و لوقا نَسَب نامه‌ی عیسی را تا ابراهیم ذکر می‌کنند. اما متی اجداد مسیح را تا سلیمان پسر داوود می‌برد (متی ۱: ۶)، در حالیکه انجیل لوقا آنرا تا ناتان پسر داوود می رساند (لوقا ۳: ۳۱).

حضرت سلیمان(ع)

حضرت سلیمان علیه السلام از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل می باشد. پایتخت وی بیت المقدس در شام بود. خداوند نیروهای بزرگ و امکانات بسیار در اختیار وی قرار داده بود، تا آن جا که رعد و برق و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حیوانات دیگر تحت فرمان وی بودند و حضرت سلیمان (ع) زبان همه آن ها را می دانست و بر سرتاسر زمین فرمانروایی می نمود.

قصه های زیادی در خصوص سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر مبنای نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده جهان مسلط شده بود اما روزی متوجه شد که هدهد در پیش وی حاضر نشده است. وی به دنبال هدهد می فرستند و هدهد به وی می گوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بوده است. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بوده است که بسیار ثروتمند بوده و رییس آن ملکه سبا بوده است. سلیمان هدهد را به پیش ملکه سبا می فرستد تا وی را به دربار خویش دعوت کند.
ملکه بهمراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگ های قیمتی به پیش حضرت سلیمان (ع) رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او می خواست عنایت کرد و او با خشنودی از نزد سلیمان بازگشت.

سلیمان بن داوود از نادر پیامبرانی است که خداوند خلافت مشرق و مغرب زمین را به وی داد و سالها بر انسانها ، چهارپایان، مرغان و درندگان غالب و حاکم بود و زبان تمامی موجودات را می دانست که زبان از وصف اقتدار بزرگ وی قاصر است.

در مورد ثروت ایشان آورده اند که: فرشی داشت که جنیان آنرا از حریر و طلا بافته بودند و هر موقع که می خواست به جایی برود روی آن قالی می نشست و هر جا و با هر سرعتی که می خواست، آن فرش او را به مقصد می رساند. آن قدر قدرت داشت که حتی باد هم تحت اختیار وی بود و با باد سخن می گفت. میزی داشت از طلا که با یاقوت و جواهرات آراسته شده بود و سه هزار میز دیگر در نزدیکی وی بودند( مخصوص علما، وزرا و بزرگان بنی اسرائیل).

سلیمان( علیه السلام) صد فرسخ لشکر داشت، 25 فرسخ از جنیان، 25 فرسخ از پرندگان، 25 فرسخ از انسان و 25 فرسخ از حیوانات چهارپا. جنیان گوهرهای درخشان برایشان می آوردند.

در اشپزخانه های آن حضرت روزی 100 هزار گوسفند، 40 هزار گاو برای فقیران و بی بضاعت ها و لشکریانش طبخ می گردید ولی غذای خودش نان جو بود که آنرا هم با دست خویش می پخت.

نکته مهم قصه این است که سلیمان( علیه السلام) با اینهمه مکنت فریب جهان را نخورد و جهان را در مسیر آخرت خرج کرد ولی با این حال آخرین پیامبری است که در فردای رستاخیز به بهشت میرود چون خاصیت دنیا در این است که در حرام آن عقاب و در حلال آن حساب است. حسابرسی طولانی دارایی و اموال حضرت سلیمان (ع) باعث می شود که وی بعنوان آخرین پیامبر و فرستاده خدا قدم به بهشت گذارد.

عاقبت حضرت سلیمان
حضرت سلیمان در سیزده سالگی حکومت را بدست اخذ کرد و چهل سال حکومت کرد و در سن ۵۳ سالگی از دنیا رفت. براساس برخی از داستان ها، حضرت سلیمان ۷۱۲ سال عمر کرد.

طی ملاقاتی با عزرائیل، سلیمان( علیه السلام) دریافت که مرگش نزدیک شده است، به خدا عرض کرد:« خدایا! مرگ مرا از جنّیان بپوشان، تا هم بنای ساختمان مسجد را به پایان برسانند، و هم انسانها بدانند که جنّ ها علم غیب نمی دانند.»

سلیمان( علیه السلام) به محراب و محل عبادت خویش برگشت و در حالی که ایستاده و بر عصایش تکیه داده بود، از دنیا رفت. مدّتی به همان وضعیت ایستاده بود و جنّ ها به تصوّر این که وی زنده است و نگاه می کند، کار می کردند. عاقبت موریانه ای وارد عصای وی گردید و داخل آنرا خورد. عصا شکست و جنازه سلیمان( علیه السلام) از ناحیه صورت به زمین افتاد. آنگاه همه فهمیدند که او از جهان رفته است.

از آن پس جنّ ها از موریانه ها تشکّر و سپاسگذاری می کنند، چرا که بعد از آگاهی از مرگ حضرت سلیمان ـ (ع) ـ دست از کارهای سخت کشیدند.
در قرآن به مرگ سلیمان اشاره شده است.

اَبشالوم

سومین فرزند داوود، پادشاه فلسطین و همسرش میخال است

وی مردی خوش چهره در پادشاهی اسرائیل بوده‌است که در نهایت دست به شورش در برابر پدر خود، داوود، زده و در نبرد جنگل افرایم کشته می‌شود

این نبرد بزرگ میان ابشالوم و پدرش، داوود، در جنگل افرایم (محلی در غرب اردن) به وقوع می‌پیوندد و ارتش ابشالوم شکست سنگینی را متحمل می‌شود

جنگ عظیم که به خاطر سرکشی ابشالوم علیه پدر شکل گرفته بود، به دهکده‌های اطراف نیز کشیده می‌شود. عده زیادی از سربازان ابشالوم در جنگل کشته می‌شوند. در حین جنگ، ابشالوم ناگهان با عده ای از افراد داوود روبرو شد و در حالیکه سوار بر قاطر بود، زیر شاخه‌های یک درخت بلوط بزرگ رفت و موهای سرش به شاخه‌ها پیچید. قاطر از زیرش گریخت و او بر درخت آویزان ماند. علی‌رغم این که پدرش، داوود، به سربازانش سفارش کرده بود که «به خاطر من به ابشالوم جوان صدمه ای نزنید»، یوآب از جنگاوران سپاه داوود سه تیر بر قلب ابشالوم زد و دیگر سربازان با هجوم بر او، وی را کشتند.

آدونیا

آدونیا یا آدونیاس از فرزندان داوود نبی و برادر بزرگتر سلیمان بود.[۱] آدونیا انتظار داشت حکومت بنی اسرائیل به او برسد اما داوود، سلیمان را به عنوان جانشین خود برگزید. آدونیا بر حکم پیامبر خدا گردن ننهاد و علیه سلیمان قیام کرد اما از سلیمان شکست خورد و کشته شد.