حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حضرت عیسی مسیح (ع)

عیسی (عبری: ישוע،[الف] یونانی باستان: Ἰησοῦς؛[ب] حدود ۴ قبل از میلاد – ۳۰ / ۳۳ میلادی) که به عیسی مسیح و عیسی

 ناصری نیز معروف است، واعظ یهودی و رهبر دینی در قرن اول میلادی بود. او شخصیت مرکزی مسیحیت، بزرگ‌ترین دین

 جهان، است. غالب مسیحیان اعتقاد دارند او تجسم خدای پسر و مسیح وعده داده شده در عهد عتیق است.


عیسی در شکل کنونی (Ἰησοῦς)[پ] در زبان یونانی ریشه دارد. نام یونانی خود از ישוע (یشوع) عبری گرفته‌است. این

 اسم که در اصل יהושע (یِهُشوعا، به‌طور خلاصه‌تر یوشع) بوده در لغت به معنی «یهوه نجات می‌بخشد» است


عیسی (یشوع)




























در روایات اناجیل، عیسی بخش بزرگی از تبلیغ خود را صرف انجام معجزات، به خصوص شفا دادن، می‌کند.[۱۵۷] آن معجزات

 در دو دسته اصلی قرار می‌گیرند: معجزات درمانی و معجزات طبیعت.[۱۵۸] معجزات درمانی شامل درمان مشکلات

 جسمانی، جن‌گیری[۱۹][۱۵۹] و زنده‌کردن مردگان می‌شود.[۱۶۰] از جمله معجزات طبیعت تبدیل آب به شراب، راه رفتن روی

 آب و آرام کردن طوفان هستند که کنترل عیسی بر طبیعت را نشان می‌دهند. عیسی ذکر می‌کند که معجزاتش دارای منشأ

 الهی هستند. مخالفان عیسی او را متهم کردند با کمک بعل‌الذباب، از امیران شیاطین، جن‌گیری می‌کند اما عیسی جواب داد

 که با روح خدا یا انگشت خدا چنان می‌کند. او استدلال کرد شیطان به شیاطین خود اجازه نخواهد داد به فرزندان خدا یاری

 برسانند زیرا باعث می‌شود در خاندانش جدایی افتد و ملکوتش به نابودی کشیده شود؛ به علاوه، او از مخالفانش پرسید اگر

 جن‌گیری من با یاری بعل‌الذباب انجام می‌شود، «شاگردان شما به یاریِ چه کسی جن‌ها را بیرون می‌کنند؟»[۱۶۱][۱۶۲] در باب

 ۱۲ متی، عیسی ذکر می‌کند «هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شود، مورد آمرزش واقع خواهد شد، امّا کفر به روح

 آمرزیده نخواهد شد. هر شخصی چیزی بر ضد پسر انسان بگوید، آمرزیده خواهد شد، امّا هر کسی که بر


 ضد روح‌القدس سخنی بگوید، نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد.»

در انجیل یوحنا، معجزات عیسی «آیت» توصیف شده‌اند که عیسی آن‌ها را به نمایش گذاشت تا مأموریت و الوهیت خود را


 ثابت کند؛[۱۶۳][۱۶۴] اما در اناجیل هم‌نوا، زمانی که علمای دین و فریسیان از او «آیتی» خواستند تا ادعای خود را به اثبات برساند، درخواستشان را رد کرد[۱۶۳] و جواب داد: «نسل شرارت‌پیشه و زناکار آیتی می‌خواهند! امّا آیتی به آن‌ها داده نخواهد شد، به غیر از آیت یونس نبی. چون نظیر که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در دل زمین خواهد بود.» در اناجیل هم‌نوا مردم معمولاً با وحشت به معجزات عیسی واکنش نشان می‌دهند و از او می‌خواهند بیمارانشان را شفا دهد اما در انجیل یوحنا واکنش جمعیت همراه با اعتماد و ایمان است.[۱۶۵] یکی از مشخصه‌های تمام معجزات عیسی این است که او آن‌ها را آزادانه انجام می‌دهد و هرگز در ازای آن‌ها پولی درخواست نمی‌کند یا پولی که به او پیشنهاد می‌دهند را نمی‌پذیرد.[۱۶۶] توصیف معجزات عیسی در انجیل‌ها در اغلب موارد با توضیح تعالیم عیسی همراه است و معجزات خود شامل عناصری از آن تعالیم هستند.[۱۶۷][۱۶۸] بسیاری از معجزه‌ها اهمیت ایمان را می‌آموزند. مثلاً در شفای ده جذامی یا زنده کردن دختر یایروس، عیسی به آن‌ها می‌گوید این معجزات به دلیل ایمانشان بوده‌است.[۱۶۹][۱۷۰]

انجیل یوحنا از دو اتفاق دیگر قبل از هفته مقدس خبر می‌دهد.[۱۱۶] در العیزریه عیسی لازاروس را از مرگ برمی‌خیزاند. این آیت محکم[۹۳] باعث تنش با مقامات محلی می‌شود[۱۴۱] و آنان برای قتل عیسی توطئه‌چینی می‌کنند.[۱۱۶] بعد در موقع شام، شش روز پس از عید پسخ، مریم بیت‌عنیایی پاهای عیسی را «عطری گران‌بها از سنبل خالص» عطرآگین کرده و با موهای خود خشک کرد.[۱۸۵] پس از این اتفاقات است که عیسی وارد اورشلیم می‌شود.[۱۱۶] در زمان ورود او، مردم به استقبالش آمده و تشویقش می‌کنند که باعث دشمنی بیشتر بزرگان شهر با عیسی می‌گردد.[۱۴۱] انجیل یوحنا سپس شام آخر را روایت می‌کند.

علمای یهود عیسی را به درگاه پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی، می‌برند تا عیسی را برای اتهاماتی نظیر کفر، تحریک مردم به عدم پرداخت مالیات به روم، جادوگری و ادعایش مبنی بر «پادشاه یهود»، پسر انسان و ناجی جهان بودن، محاکمه کند.[۲۰۶] کلمه «پادشاه» در مکالمه میان پیلاطس و عیسی نقشی مرکزی دارد. در یوحنا، عیسی متذکر می‌شود که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست اما به‌طور صریح هم انکار نمی‌کند که پادشاه یهود است.[۲۱۰][۲۱۱] در لوقا، پونتیوس پیلاطس پس از فهمیدن دربارهٔ جلیله‌ای بودن عیسی،[۲۱۲][۲۱۳] دستور می‌دهد او را نزد هیرودیس آنتیپاس ببرند زیرا هیرود حاکم جلیل بود.[۲۱۴] نزد هیرود، عیسی هیچ پاسخی به سوالات او نمی‌دهد. نتیجتاً، هیرود و سربازانش عیسی را مسخره کرده و با پوشاندن لباسی شاهانه به او تا چون یک پادشاه به نظر برسد، او را دوباره نزد پیلاطس می‌فرستند.[۲۱۵] پیلاطس بزرگان یهود را فرامی‌خواند و به آن‌ها اعلام می‌کند «من این مرد را مجرم نیافتم.»[۲۱۴]

مطابق یکی از سنت‌های عید پسح در آن دوره، پیلاطس قرار بود با خواست مردم یکی از زندانیان را آزاد کند. او از جمعیت می‌خواهد که یکی از بین عیسی و قاتلی به نام باراباس را انتخاب کنند.[۲۱۶] مردم تحت تأثیر ریش‌سفیدان، درخواست می‌کنند که باراباس آزاد و عیسی مصلوب شود.[۲۱۷] پیلاطس تقصیرنامه‌ای به زبان‌های عبری، لاتین و یونانی می‌نویسد که بر روی آن نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» و قرار بود بر صلیب عیسی نصب شود.[۲۱۸] آنگاه عیسی را به سربازان می‌دهد تا او را مصلوب کنند. آن‌ها تاجی از خار بر سر او می‌گذارند و به تمسخر «پادشاه یهود» می‌خوانندش و قبل از اینکه عیسی را برای مصلوب شدن به گلگتا ببرند، او را می‌زنند.

گلگتا یا جلجتا (عربیجلجثة‎؛ یونانی باستانΓολγοθᾶ[ς] Golgotha[s]سریانی آرامی: golgolta; انگلیسیCalvary‎) نام تپه ای است که رومی‌ها در آن عیسی مسیح را به صلیب کشیدند.[۱] گلگتا در بیرون دیوارهای دفاعی اورشلیم (أسوار القدس) واقع است.[۲] نام این تپه در هر چهار انجیل آمده‌است: انجیل متی ‎۲۷: ۳۳، انجیل مرقس ‎۱۵: ۲۲، انجیل لوقا ‎۲۳: ۳۳ و انجیل یوحنا ‎۱۹: ۱۷.کلیسای مقبرهٔ مقدس نیز در این محل ساخته شده‌است.[۳] در انجیل متی ‎و مرقس، گلگتا، محل جمجمه (یونانی باستانΚρανίου Τόπος) ترجمه شده‌است،[۴][۵] که واژهٔ انگلیسی کالواری، از آن گرفته شده‌است

هر چهار انجیل متعارف مصلوب شدن عیسی را روایت کرده‌اند. بعد از محاکمه‌ها، عیسی را درحالی‌که صلیب خود را حمل می‌کرد به گلگتا بردند؛ مسیری که طی کردند را به صورت سنتی راه اندوه می‌نامند. بنا به سه انجیل هم‌نوا، رومیان شخصی به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند در حمل صلیب عیسی را یاری کند.[۲۲۱][۲۲۲] در لوقا، عیسی به زنانی که به دنبالش می‌آمدند و گریه می‌کردند می‌گوید «برای من گریه نکنید، بلکه به خاطر خود و فرزندانتان اشک بریزید.»[۲۲۳] در گلگتا، به او شرابی مخلوط با مر مکی یا حنظل دادند تا درد را احساس نکند، اما بنا به متی و مرقس، این پیشنهاد را رد کرد.

بعد از آن، سربازان عیسی را بر صلیب کشیدند و لباس‌هایش را غارت کردند. در بالای سر عیسی بر روی صلیب نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود.» سربازها و رهگذران او را به خاطر آن نوشته مسخره می‌کردند. 

در متی، گور توسط نگهبانان محافظت می‌شود. فرشته‌ای از بهشت آمده و قبر را می‌گشایند که سبب از هوش رفتن نگهبانان از ترس می‌شود. عیسی بعد از اینکه مریم مجدلیه و «آن یکی مریم» از قبر بازدید کردند، بر آن‌ها ظاهر می‌شود. سپس به سراغ یازده حواری باقی مانده در جلیل می‌رود و به آن‌ها این وظیفه را محول می‌کند که همه ملل را به نام پدر، پسر، روح‌القدس تعمید دهند

در لوقا، مریم مجدلیه و دیگر زنان دو فرشته را در قبر می‌بینند اما ۱۱ حواری حرف‌های آن‌ها را باور نمی‌کنند. عیسی با دو نفر از حواریونش در عمواس دیدار می‌کنند و چندی بعد با پطروس ملاقات. سپس، او در همان روز در اورشلیم بر حواریونش ظاهر می‌شود. علی‌رغم اینکه عیسی به صورت رمزآلودی ظاهر و بعد غیب می‌شود، به حواریونش اجازه می‌دهد به او را لمس کنند و غذایی می‌خورد تا به آن‌ها ثابت کند که یک روح نیست. در اینجا نیز فرمان خود مبنی بر پخش تعالیمش در میان ملل را تکرار می‌کند

در یوحنا، مریم مجدلیه در ابتدا تنهاست اما بعد پطروس و «حواری که عیسی دوستش می‌داشت» هم به او می‌پیوندد تا از قبر بازدید کنند. عیسی سپس بر مریم مجدلیه و بعد بر حواریونش ظاهر می‌شود و به آن‌ها نیروی بخشیدن یا نبخشیدن گناهان را اعطا می‌کند. در ملاقات دوم با حواریون، به توما که برخاستنش را باور نداشت، ثابت می‌کند که واقعی است. حواریون سپس به جلیل بازمی‌گردند و عیسی دوباره به ملاقاتشان می‌رود. آنجا در دریاچه طبریه عیسی معجزه ماهیگیری را انجام می‌دهد و بعد از آن از پطرس می‌خواهد به حواریونش خدمت کند

عروج عیسی به بهشت در باب ۲۴ لوقا و باب ۱ اعمال رسولان توصیف و در نامه به تیموتاوس بدان اشاره شده‌است. بنا به اعمال رسولان، ۴۰ روز بعد از برخاستن، در برابر نگاه حواریون به سوی آسمان رفت و در ابری ناپدید شد. بنا به باب سومِ نامه اول پطرس، «عیسی به بهشت رفت و در دستان امن خداست.»

اعمال رسولان به چند مرتبه دیده شدن عیسی بعد از عروجش اشاره می‌کند. در باب هفتم، استفان به بهشت نگاه و «عیسی را در دست راست خدا» مشاهده می‌کند.[۲۳۳] در راه دمشق، پولس بعد از دیدن «نوری خیره‌کننده از گرداگرد آسمان» و صحبت با عیسی، به مسیحیت می‌گرود. 

عیسی وعده می‌داد که یک شخصیت آخرالزمانی، به‌نام «پسر انسان»، به‌زودی با قدرت و جلال سوار بر ابرها خواهد آمد تا برگزیده‌شدگان را از چهار سوی جهان گرد آورد. عیسی از خودش هم با عبارت «پسر انسان» یاد می‌کرد اما محققان مطمئن نیستند که این دو یکی باشند. پولس و دیگر مسیحیان اولیه معتقد بودند که «عیسای برخاسته از مرگ» همان «پسر انسان» است

مسیح خوانده‌شدن عیسی نشان‌دهنده آن است که پیروان عیسی او را به عنوان وارث داوود، که برخی از یهودیان انتظار بازگشتش را می‌کشیدند تا اسرائیل را نجات دهد، پذیرفته بودند.

در انجیل‌ها روایت شده که یکی از حواریون عیسی به او خیانت کرد و تحویلش داد. به عقیده محققان زیادی این یک روایت بسیار قابل اعتماد است.[۳۰۶] عیسی به دستور پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی یهودیه، اعدام شد.[۳۰۳] پیلاطس به احتمال زیاد وعده‌های عیسی در ربط با ملکوت الهی را تهدیدی علیه حکومت روم در منطقه یافت و برای اعدام عیسی با رهبران یهودیان همکاری کرد.[۳۰۷] کاهنان اعظم صدوقی معبد دوم احتمالاً بنا به دلایل سیاسی خواستار اعدام عیسی بودند، نه به‌خاطر آموزه‌های دینی او.

محققان امروز اتفاق نظر دارند که عیسی یک یهودی اهل فلسطین قرن اول میلادی بود.[۳۳۰][۳۳۱] عهد جدید یونانی او را Ἰουδαῖος (یودایوس) خوانده‌است که می‌تواند بر دین یهودیت، قومیت یهودی یا هر دو دلالت داشته باشد.[۳۳۲][۳۳۳][۳۳۴] بنا به امی جیل لوین، پاسخ دادن به سؤال دربارهٔ قومیت عیسی به شدت سخت است و پژوهشگران فقط قبول دارند «عیسی یک یهودی بود»، بدون اینکه توضیح دهند منظور از «یهودی» دقیقاً چیست

غیر از پیروان و مریدان خودش، سایر یهودیان معاصر عیسی ادعای او مبنی بر مسیح بودن را رد کردند، نظری که اکثریت یهودیان امروز نیز بر آن تأکید دارند. الهی‌دانان، شوراهای سراسری، اصلاح‌گران و دیگر مسیحیان در طول قرون مطالب زیادی در ربط با عیسی نوشته‌اند. تعاریف مختلف از عیسی منجر به ظهور مذاهب مسیحی و جدایش‌های مختلف شده‌است. مانویان، گنوس‌ها، مسلمانان، دروزها، بهائیان و ادیان دیگری برای عیسی در دین خودشان جایگاه ویژه‌ای قائل شده‌اند.

عیسی شخصیت مرکزی مسیحیت است.[۳۵۳] در میان مسیحیان نظرات دربارهٔ عیسی متفاوت است اما عقایدی وجود دارند که در بین مذاهب مختلف مشترکند.[۳۵۴][۳۵۵][۳۵۶] منابع مختلف، از جمله اناجیل متعارف و رسائل عهد جدید نظیر نوشته‌های یوحنایی و آثار پولس، در شکل‌گیری دیدگاه‌های مسیحی دربارهٔ عیسی تأثیرگذار بوده‌اند. آن نوشته‌ها حاوی نظرات کلیدی مسیحیان دربارهٔ عیسی هستند، شامل الوهیت عیسی، زندگی انسانی و زمینی او و اینکه وی مسیح و پسر خدا بوده‌است.[۳۵۷] اگرچه در بسیاری از موارد اعتقادات مشترکی دارند، مذاهب مسیحی بر روی همه موارد متفق‌القول نیستند. نتیجتاً اختلافات بزرگ و کوچک در ربط با آموزه‌ها و باورها در مسیحیت در طول قرن‌ها وجود داشته‌است

بیشتر مسیحیان عقیده دارند عیسی هم یک انسان بود و نیز پسر خدا.[۹۰] با وجود اینکه بحث‌هایی در میان الهی‌دانان در ربط با طبعیت ذات او وجود دارد، مسیحیان تثلیثی در کل بر آنند که عیسی کلمه، تجسم و پسر خداست؛ پس هم کاملاً الهی است و هم کاملاً انسانی. البته تثلیث در میان همه مسیحیان پذیرفته نشده‌است.[۳۶۴][۳۶۵] پس از اصلاحات پروتستانی، مسیحیانی چون میکاییل سروتوس باورهای باستانی که برای عیسی دو ذات قائل بودند را زیر سؤال بردند.[۲] کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان،[۳۶۶] یونیتارینیسم و شاهدان یهوه از جمله عقاید مسیحی هستند که تثلیث را باور ندارند.[۳۶۷]

علاوه بر شخص عیسی که در میان مسیحیان محترم است، نام او نیز جایگاه والایی در میان مسیحیان از روزهای اولیه مسیحیت داشته و دارد

یکی از پایه‌های یهودیت یگانگی و یکتایی مطلق خداست و پرستش یک شخص بت‌پرستی به حساب می‌آید.[۳۷۰] نتیجتاً، یهودیان الوهیت،[۳۰۸] واسطه خدا بودن یا بخشی از تثلیث بودن عیسی یا هر مسیح یهودی دیگری را رد می‌کنند.[۳۷۱] بنا به یهودیت عیسی، مسیح نبود؛ آن‌ها می‌گویند که او هیچ‌کدام از پیشگویی‌های مسیح در تنخ را برآورده نکرد و خصوصیات شخصی مسیح را هم نداشته.[۳۷۲] یهودیان استدلال می‌کنند که وعده ساخت معبد سوم را به سرانجام نرساند، یهودیان را در اسرائیل گرد هم نیاورد، صلح را در جهان برقرار نکرد و همه جهان را تحت خدای اسرائیل متحد نکرد

در اسلام، عیسی بن مریم یکی از پیامبران مهم[۳۸۲][۳۸۳] خدا (الله) در نظر گرفته می‌شود که انجیل بر او نازل شد و برای اثبات نبوتش معجزاتی را به نمایش می‌گذاشت.[۳۸۴][۳۸۵][۳۸۶] عیسی همچنین عنوان مسیح دارد ولی از دیدگاه اسلامی این به معنی خداگونه بودن او نیست. اسلام مصلوب شدن و سپس برخاستن او از مرگ را انکار و بر این نظر است که او جسماً به آسمان عروج کرده‌است

در مانویت، مانند سنت‌های قدیمی‌تر گنوسی، میان شخصیت زمینی عیسی و شخصیت آسمانی او تمایز قائل شده‌است. یکی عیسی ناصری، یک مرد زمینی است و دیگری یک ناجی آسمانی. این تمایز احتمالاً مسبوق به سابقه بوده، زیرا مانی مدتی را نزد فرقه یهودی-مسیحی الخسائیه سپری کرده بود

در مسیحیت گنوسی (که امروزه تقریباً منقرض شده‌است)[۴۰۸] عقیده بر این است عیسی از ملک الهی فرستاده شد و دانش نهانی (گنوسیس) لازم برای رستگاری را با خود آورد. بیشتر گنوسی‌ها معتقد بودند که عیسی انسانی است که هنگام تعمید خود روح «مسیح» به او وارد شد. این روح هنگام مصلوب‌شدن بدن عیسی را ترک کرد، اما زمانی که از مرگ برخاست دوباره به او پیوست. علی‌رغم این، برخی از گنوسی‌ها معتقد بودند که عیسی تن جسمانی نداشت و تنها به نظر می‌رسید که دارد.[۴۰۹] در دین دروز، عیسی یکی از پیامبران مهم خدا محسوب می‌شود

در حکمت الهی که بسیاری از تعالیم عصر نو از آن ریشه گرفته‌است،[۴۱۴] عیسی با عنوان «استاد عیسی» خطاب می‌شود و عقیده بر آن است که او یک مصلح معنوی بود و بعد از حلول در بدن‌های متعدد، سرانجام در تن عیسی حلول کرد.

ویرانی کامل اورشلیم در سال ۷۰ میلادی بعد از محاصره شهر توسط رومیان، باعث شده بقای آثار باستانی مربوط به یهودیه در قرن اول را بسیار غیرمحتمل کرده و از تاریخ اورشلیم در اواخر قرن اول و قرن دوم تقریباً هیچ نمانده

کاتولیک قرن شانزدهم، با کنایه به ازدیاد اشیاء منسوب به عیسی و بناهایی که ادعا شده از چوب صلیبی که برای مصلوب‌کردن او استفاده شد ساخته شده‌اند، اشاره کرده‌است.[۴۴۰] نیز بیش از ۳۰ میخ امروزه در اروپا وجود دارد که مسیحیان مقدس می‌دانندشان زیرا اعتقاد دارند که از آن‌ها برای تصلیب عیسی استفاده شده‌است؛ حال آن‌که محققان معتقدند عیسی تنها با ۳ یا ۴ میخ مصلوب شد.[۴۴۱] از برخی از این اشیاء زائرانی هم دارند. از بقایای ادعا شده تاج خار که زوار معدودی دارد گرفته، تا کفن تورین که زائران میلیونی، از جمله دو پاپ (ژان پل دوم و بندیکت شانزدهم) دارند

در این نوع اعدام، مجرم را به وسیله طناب و سه میخ بزرگ در دستها و پاها (دو میخ در مچ دو دست و یک میخ برای رو هر دو پا) به صلیبهایی با ارتفاع عمومی ۵-۶ متر از سطح زمین می‌بستند. سپس صلیب را بر پا کرده در زمین محکم می‌نمودند. قربانی سپس در همان حال رها می‌شد و در نهایت به خاطر خونریزی شدید، گرسنگی و تشنگی، حمله پرندگان و سایر عوامل جان می‌سپرد. سپس مأموران اعدام، ساق پاهای جسد را با وسایلی می‌شکستند و آن را از صلیب جدا کرده پایین می‌آوردند. جسد در نهایت به دست خانواده یا مأموران دولتی به خاک سپرده می‌شد.


در سال ۲۰۰۶ میلادی متیو مسلن و پیرز میچل با بررسی بیش از ۴۰ مقاله در این باره نظریه‌هایی از جمله پارگی قلبی تا آمبولی ریه را برشمرده‌اند.[۱۴] در سال ۱۸۴۷ برپایه‌گذارش انجیل یوحنا ۱۹:۳۴ در بیرون آمدن خون و آب پس از آنکه پهلوی عیسی با نیزه سوراخ شده، پزشکی به نام ویلیام استرود نظریه پارگی قلبی را دلیل مرگ عیسی دانست


عیسی در انجیل متی فصل 12 آیه 40 می گوید "همانطور که یونس سه شبانه روز در شکم آن ماهی بزرگ ماند، من نیز سه شبانه روز در دل زمین خواهم ماند." آنهایی که معتقدند مصلوب شدن در روز جمعه اتفاق افتاده است، می گویند روشی هست که می توان با آن، در قبر بودن عیسی مسیح بمدت سه روز را محاسبه کرد. در افکار عمومی جامعه یهودی قرن اول میلادی، قسمتی از روز بعنوان یک روز کامل محسوب می شد. از آنجایی که عیسی قسمتی از جمعه و تمام شنبه و قسمتی از یکشنبه را در قبر بود، می توان گفت که سه روز در قبر بوده است. یکی از بحث های اساسی در مورد اینکه جمعه روز مصلوب شدن بوده، در انجیل مرقس فصل 15 آیه 42 دیده می شود که می گوید عیسی در "روز قبل از سبت" مصلوب شد. اگر منظور، سبت هفتگی باشد، یعنی شنبه، آنوقت می توان گفت که روز جمعه روز مصلوب شدن او بوده است. بحث دیگر برای روز جمعه می گوید آیاتی مثل متی فصل 16 آیه 21و لوقا فصل 9 آیه 22 می گویند که عیسی روز سوم قیام می کند، بنابراین او مجبور نبود تمام سه شبانه روز را در قبر بگذراند. در حالیکه بعضی از ترجمه ها، نه همه آنها، حاکی از "در روز سوم" دارند و همه نیز موافق نیستند که "در روز سوم" بهترین ترجمه ایست که برای این آیات انجام شده است. بعلاوه، مرقس فصل 8 آیه 31 می گوید که عیسی" بعد" از سه روز قیام کرد.

بحث پنج شنبه نقطه نظر مصلوب شدن در جمعه را اینگونه توضیح داده، می گوید که وقایع زیادی ( بعضی می گویند حدود 20 واقعه) بین زمان دفن کردن مسیح در عصر جمعه تا صبح روز یکشنبه در جریان بودند. کسانی که به مصلوب شدن در پنج شنبه معتقدند می گویند که چون شنبه، سبت یهودیان، تنها روز کامل بین عصر جمعه و صبح یکشنبه است، بنظر می آید که یکی دو روز اضافه این مشکل را حل می کند و اینطور استدلال می آورند که مثلا اگر شما دوستی را از دوشنبه شب ندیده باشید و او را صبح پنج شنبه ببینید، به او می گویید که سه روز است تو را ندیده ام، در حالیکه عملا 60 ساعت (دو روز و نیم) بوده. اگر عیسی مسیح روز پنج شنبه مصلوب شد، مثل این مثال می توان گفت که سه روز در قبر بوده است.

کسانی که به مصلوب شدن عیسی در چهارشنبه معتقدند، میگویند در آن هفته دو سبت بوده است. بعد از اولین سبت، که در غروب مصلوب شدن بود (مرقس فصل 15 آیه 42 و لوقا فصل 23 آیه های 52 تا 54 )، زنان عطریات خریدند- توجه کنید که بعد از سبت خرید کردند (مرقس فصل 16 آیه 1). این دید که چهار شنبه روز مصلوب شدن بود، می گوید "سبت" در جشن فصح بود (رجوع کنید به لاویان فصل 16 آیه های 29 تا 31، فصل 23 آیه های 24 تا 32 و آیه 39 که در آنها روزهای خیلی مقدس نیز به عنوان سبت خوانده شده اند و سبت الزاما روز هفتم هفته نیست). سبت دوم آن هفته، سبت معمولی هفتگی بود. توجه کنید که در لوقا فصل 23 آیه 56، زنان که بعد از سبت اول عطریات خریده بودند، برگشتند، عطریات را آماده کردند و بعد "در روز سبت استراحت کردند" .عده ای می گویند که زنان نمی توانستند تا بعد از سبت عطریات بخرند، این در حالی است که، قبل از سبت آنها را آماده کرده بودند و این تنها در صورتی امکان دارد که دو سبت وجود داشته است. با این دید که دو سبت وجود داشته، اگر عیسی در پنح شنبه مصلوب شده، روز مقدس (فصح) پنج شنبه غروب شروع شده و غروب جمعه تمام شده یعنی در شروع سبت همیشگی هفتگی که شنبه می باشد. خرید عطریات بعد از سبت اول (فصح) به این معنی بوده که خرید آنها در روز شنبه، شکستن قانون سبت بوده است.

پس بر اساس عقیده مصلوب شدن عیسی مسیح در چهارشنبه، تنها توضیحی که گفته کتاب مقدس را در مورد زنها و عطریات بهم نمی زند و درک دقیقی از متی فصل 12 آیه 40 می دهد، این است که عیسی در چهارشنبه مصلوب شده باشد. روز سبت که روز خیلی مقدسی بود (فصح) در روز پنج شنبه بود، زنان عطریات را (بعد از آن) در جمعه خریداری کردند و به خانه ها برگشتند و در همان روز عطریات را آماده کردند و در شنبه که سبت هفتگی بود استراحت نمودند و بعد عطریات را صبح زود یکشنبه به قبر آوردند. عیسی نزدیک غروب چهارشنبه دفن شد، که در تقویم یهودی روز پنج شنبه محسوب می شود. با استفاده از تقویم یهودی، شما شب پنج شنبه (شب اول) را دارید، پنج شنبه (روز اول)، شب جمعه (شب دوم)، روز جمعه (روز دوم)، شب شنبه (شب سوم)، و روز شنبه (روز سوم). ما دقیقا نمی دانیم که او در چه موقع از روزقیام کرد، اما می دانیم که قبل از طلوع آفتاب در یکشنبه بوده است. این احتمال وجود دارد که او درست بعد از غروب شنبه، که اولین روز هفته در تقویم یهودیان است، قیام کرده باشد. کشف قبر خالی درست بعد از طلوع آفتاب اتفاق افتاده است (مرقس فصل 16 آیه 2) ، یعنی تا قبل از اینکه هوا کاملا روشن شود ( یوحنا فصل 20 آیه 1).

یک مشکل احتمالی با فرضیه چهارشنبه این است که شاگردانی که با عیسی در راه دهکده عموآس بودند، در همان روز قیام مسیح بوده است(لوقا فصل 24 آیه 13). شاگردان، که عیسی را تشخیص نمی دهند، برای او مصلوب شدن عیسی را تعریف می کنند (لوقا فصل 24 آیه 21) و می گویند که "امروز روز سوم از این وقایع است" (لوقا فصل 24 آیه 22). چهارشنبه تا یکشنبه، چهار روز است. یک توضیح احتمالی این است که ممکن است آنها از غروب چهارشنبه که عیسی را دفن کردند، حساب کرده باشند که شروع پنج شنبه در تقویم یهودیان است و پنج شنبه تا یکشنبه را می توان سه روز حساب کرد.


بندیکت شانزدهم معتقد است که فقط روحانیون و اعضای ارشد معبد یهودیان در اورشلیم و گروه کوچکی از هواداران آنها در اصل مسئول مصلوب شدن عیسی مسیح بوده اند و منظور یوحنا از "یهودیان" قاعدتا "اشراف معبد" بوده است چون پیامبر مسیحیان خود را پادشاه یهودیان می نامیده و به همین اعتبار، برخی قواعد فقهی یهود را لغو کرده است.

(مرقس ۱۴: ۱-۲؛ لوقا ۲۲: ۱-۲)

۱ و چون عیسی همه این سخنان را به اتمام رسانید، به شاگردان خود گفت:  ۲ ‌«می‌دانید که بعد از دو روز عید فصح است که پسـر انسان تسلیم کرده می‌شود تا مصلوب گردد.»  ۳ آنگاه رؤسای کَهَنِه و کاتبان و مشایخ قوم در دیوانخانه رئیس کهَنه که قیافا نام داشت جمع شده،  ۴ شورا نمودند تا عیسی را به حیله گرفتار ساخته، به قتل رسانند.  ۵ اما گفتند: «نه در وقت عید مبادا آشوبی در قوم بر پا شود.»

(مرقس ۱۵: ۱۶-۲۰)

۲۷ آنگاه سپاهیان والی، عیسی را به دیوانخانه برده، تمامی فوج را گرد وی فراهم آوردند.  ۲۸ و او را عریان ساخته، لباس قرمزی بدو پوشانیدند،  ۲۹ و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند و نی بدست راست او دادند و پیش وی زانو زده، استهزا کنان او را می‌گفتند: «سلام ای پادشاه یهود!»  ۳۰ و آب دهان بر وی افکنده، نی را گرفته بر سرش می‌زدند.  ۳۱ و بعد از آنکه او را استهزا کرده بودند، آن لباس را از وی کنده، جامه خودش را پوشانیدند و او را بجهت مصلوب نمودن بیرون بردند.

(مرقس ۱۵: ۳۳-۴۱؛ لوقا ۲۳: ۴۴-۴۹؛ یوحنا ۱۹: ۲۸-۳۷)

۴۵ و از ساعت ششم تا ساعت نهم، تاریکی تمام زمین را فرو گرفت.

عیسی باز به آواز بلند صیحه زده، روح را تسلیم نمود.  ۵۱ که ناگاه پرده هیکل از سر تا پا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید،  ۵۲ و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدسین که آرامیده بودند برخاستند،  ۵۳ و بعد از برخاستن وی، از قبور برآمده، به شهر مقدس رفتند و بر بسیاری ظاهر شدند.  ۵۴ اما یوزباشی و رفقایش که عیسی را نگاهبانی می‌کردند، چون زلزله و این وقایع را دیدند، بی نهایت ترسان شده، گفتند: «فی‌الواقع این شخص پسر خدا بود.»  ۵۵ و در آنجا زنان بسیاری که از جلیل در عقب عیسی آمده بودند تا او را خدمت کنند، از دور نظاره می‌کردند،  ۵۶ که از آن جمله، مریم مجْدَلیه بود و مریم مادر یعقوب و یوشاء و مادر پسران زِبِدی.

محافظین بر سر قبر

۶۲ و در فردای آن روز که بعد از روز تهیه بود، رؤسای کهنه و فریسیان نزد پیلاطس جمع شده،  ۶۳ گفتند: «ای آقا ما را یاد است که آن گمراه کننده وقتی که زنده بود گفت: «بعد از سه روز بر ‌می‌خیزم.»  ۶۴ پس بفرما قبر را تا سه روز نگاهبانی کنند مبادا شاگردانش در شب آمده، او را بدزدند و به مردم گویند که از مردگان برخاسته است و گمراهی آخر، از اوّل بدتر شود.»  ۶۵ پیلاطس بدیشان فرمود: «شما کشیکچیان دارید. بروید چنانکه دانید، محافظت کنید.»  ۶۶ پس رفتند و سنگ را مختوم ساخته، قبر را با کشیکچیان محافظت نمودند.

(مرقس ۱۶: ۱-۸؛ لوقا ۲۴: ۱-۱۲؛ یوحنا ۲۰: ۱-۹)

۱ و بعد از سَبَّت، هنگام فجر روز اوّل هفته، مریم مجْدَلیه و مریم دیگر بجهت دیدن قبر آمدند.  ۲ که ناگاه زلزله‌ای عظیم حادث شد از آنرو که فرشته خداوند از آسمان نزول کرده، آمد و سنگ را از در قبر غلطانیده، بر آن بنشست.  ۳ و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفید بود.  ۴ و از ترس او کشیکچیان به لرزه درآمده، مثل مرده گردیدند.  ۵ اما فرشته به زنان متوجه شده، گفت: «شما ترسان مباشید!‌ می‌دانم که عیسای مصلوب را می‌طلبید.  ۶ در اینجا نیست زیرا چنانکه گفته بود برخاسته است. بیایید جایی که خداوند خفته بود ملاحظه کنید،  ۷ و به زودی رفته شاگردانش را خبر دهید که از مردگان برخاسته است. اینک پیش از شما به جلیل می‌رود. در آنجا او را خواهید دید. اینک شما را گفتم.»

معجزات عیسی-یوحنا«عیسی کارهای بسیار دیگری هم انجام داد که اگر جزئیات آن‌ها به تفصیل نوشته شود گمان می‌کنم تمام دنیا هم گنجایش کتابهایی را که نوشته می‌شد نمی‌داشت.» هنریک فن در لوس این معجزات را به چهار رده تقسیم می‌کند: شفاهاً، جن‌گیری، زنده کردن مردگان و کنترل بر طبیعت.



حضرت سلیمان (ع)



سکانس برتر فیلم ملک سلیمان-ویدیو

سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شِلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یِدیدِیاه (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروا و پیامبری دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در اسراییل فرمان می‌راند توصیف شده‌است.

نام سلیمان در زبان‌های سامی به معنای «آشتی» است. در متون نام‌برده، سلیمان پسر داوود دانسته‌شده‌است. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنی‌اسرائیل در تورات و قرآن است.

در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانسته‌است.

زایش او را ۹۹۰ ق. م گفته‌اند و فرمانروایی‌اش بر فلسطین را از ۹۷۰ تا ۹۳۱ ق.م. دانسته‌اند. او سومین پادشاه فلسطین و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی فلسطین بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت می‌کرد.[۳]

بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شده‌است که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بت‌پرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت می‌دهد.

سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم می‌شود.

حضرت داوود (ع)


قضاوت حضرت داود(علیه السلام)-ویدیو



داوود (عبری: דָּוִד داوید به معنی محبوب) دومین پادشاه اسرائیل به روایت عهد عتیق بود. در این کتاب داوود پادشاهی برحق اما نه بی‌اشتباه، جنگ‌جویی متبحر و نوازنده و شاعری بزرگ معرفی می‌شود. تعدادی از ترانه‌های منسوب به وی در کتاب مزامیر یا زبور جمع‌آوری شده‌است.

داوود، پسر ایشی از فرزندان یهودا و از طایفهٔ بنی‌اسرائیل بود که در بیت‌لحم زاده شد. طبق گفتهٔ کتاب تواریخ یهود، داوود شش پسر به نام‌های آدونیا، آبشالوم، آمنون، دانیال، شِفاتیا و ایتریم داشت که هرکدام از یکی از همسرهای داوود به دنیا آمدند؛ ولی از دختری به نام باتشیبا که آفریقایی‌تبار و زیباچهره بود، چهار پسر دیگر به نام‌های سلیمان، ناتان، شُباب و شاموآ داشت که درمجموع تعداد آن‌ها به ۱۰ عدد می‌رسد. فرزندان دختر او در این مقوله محاسبه نشده‌اند. داوود در سال ۱۲۵۰ پیش از میلاد، توانست اورشلیم را از دست کنعانیان آزاد کند و آن را «پایتخت اسرائیل» خواند. به روایت عهد عتیق، داوود، تابوت عهد را که حامل ده فرمان و ردای موسی و نسخه اصلی تورات بود به اورشلیم آورد و آن را در معبدی جدید نصب کرد.[۱]

داوود چهل سال در یهودیه فرمان راند و در ۷۱ سالگی در اورشلیم درگذشت. جسد داوود را بر کوه صهیون دفن کردند.

حضرت داوود (ع) یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود. خدای متعال زبور را به عنوان کتاب حضرت داوود بر او نازل کرد. حضرت داوود ویژگیهای خاصی داشت از جمله:

  • داوود (ع) فردی نیرومند بود چه در جنگ، چه در  سلطنت، چه در علم و تقوا.
  • کوهها و پرندگان با او تسبیح خدا را می‌گفتند.
  • زبان پرندگان را می‌دانست.
  • به اذن خدا آهن برایش نرم بود.
  • خداوند صنعت آهنگرى و علم زره‌سازی به او آموخت.

  • لقمان با حضرت داوود هم عصر بوده است. در روایتی آمده که لقمان زیاد به دیدار داوود می‌آمد و زمانی که لقمان او را نصیحت می‌کرد. حضرت داوود نیز او را به حکمت بالایی که داشت می‌ستود.
  • «یا داوُودُ إنّا جَعَلناکَ خَلیفَةً فِى الاَرضِ فَاحکُم بَینَ النَّاسِ بِالحقِّ»؛
    «اى داوود! ما تو را خلیفه (و نماینده) خود در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به‌ حق داورى کن.»