حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-5

بنام خدا

--------

خب خلقت آدم و دمیده شدن  .و خلقت حوا,که در بهشت بودند در انواع اقسام میوه ها و زیبایی های بی مثال زدنی بهشت .چون در بهشت بودند و همه  میوه ها و خوراک بهشتی برایشان فراهم.منع شدند از یک میوه.گفته اند سیب یا گندم.گندم یا سیب.سیب میگوییم.و حال انکه   بد و خوب.منظر ازمایش هست.بد یا خوب.همه چی در اختیار اما یک درخت و یک میوه بد.و همه نعمت های دیگر خوب.حس کنجکاوی خود آدم و حوا و وسوسه ابلیس.خوردن میوه ممنوعه.و نوعی  حالت نیاز به بر طرف کردن انچه خوردن.و هبوط و بیرون رانده شدن از بهشت با ازمایش از خوردن میوه ممنوعه.نماد خوب و بد نماد خوردن از انچه منع شدند.و آنچه بود.و ابلیس هم دیگر کامل از انجا هم رانده به زمین فرود آمدند.و زاد ولد و هابیل و قابیل.البته در نوع خودش گفته اند دو خواهر دیگر.اما اگر فرض بر آن گیریم که اینگونه مشکل میخورد.یا قاعده کلی و اساس مشکل میخورد.که ازدواج  با  این گونه.میشود گفت دو فرشته به شکل انسان زن.که اگر از جنس جن باشد نمیشود.زیرا خود شیطان هم در ضمیر انسان نفوذ میکند .و انسانها.شکل پذیری جن به انسان را غیر ممکن میکند.جن از آتش و انسان از گل. و فرشته  یا دو انسان دیگر .اما چون خدا آدم را آفرید و انشعاب و نسل از آدم باشد.که خدا این رسم را بعدن برداشته باشد.همان فرشته محتمل تر است.شکل انسان.خب اینجا هم کمک روح القدس باید بوده باشد.زیرا همچنان که عزرائیل هم فرشته های تحت امر دارد روح القدس که بزرگترین فرشته هست هم حتما همچنان که در زمان حضرت لوط هم دو فرشته به شکل انسان و در زمان حضرت داوود هم دو فرشته به شکل انسان که به هم مشکل داشتند و برای داوری پیش حضرت داوود آمدند.و قضاوت سریع از روی ظاهر و قضاوت های بعدی مثال کشتی و  دارایی زن .و حکمت خدا.و قضاوت صحیح و خوب.اول قضاوت 99 میش و بعد قضاوت درباره شکایت زن از خدا نزد داوود که داوود ثابت کرد حکمت خدا را.البته داوود هم در مزامیر روح القدس را میگوید اما باز نمیکند دقیقان کل امر روح القدس را.که تعریف کلی بدهد از روح القدس.اینگونه جن هم شکل دارد منتها فرق ماهیت شکل آن با انسان فرق دارد همانگونه که فرشته گونه ای دیگر ترسیم میشود.پس میشود گفت فرشته های تحت امر روح القدس.چون تعداد فرشتگان بسیار زیادند.و شیث و ادامه نسل.

و ابلیس وسوسه قتل دو فرزند آدم.یکی به دست دیگری.و قتل هابیل توسط قابیل.شیطان دشمن آشکار انسان هست.زیرا رانده شده از بهشت هست.زیرا آن همه عبادت و منبر جایگاه در آنجا را بخاطر غرور و تکبر از دست داد.و خود را برتر از انسان دانست.

و اول مشکل اینکه خدایی را که آن همه عبادت کرد سر تکبر و غرور از دست داد.خدا میتوانست آنی ابلیس را نابود کند.ولی به او مهلت داد زیرا خداوند این آزمایش را لازم برای بشریت میدانست و هم خواست بفهماند اگر آن همه عبادت کردی این هم مهلت برو تا ببینم کدام ها را اغفال میکنی و کدام ها در توکل بر خدا و ایمان قوی هستند.این مسئله توکل بر خدا لازمه همه انسانها در بشریت هست.و هر جانداری نوعی تسبیح خدا را میگوید.تسبیح بمعنی نوعی ذکر به زبان و حالات و رفتار و زمره نوع خودشان.خداوند به هر پیامبری معجزاتی داد.به حضرت موسی 9 معجزه آشکار.و معجزه شکافتن دریا.که در زندگینامه موسی هست.یا پرندگان و کوهها  را مسخر داوود کرد و سلیمان از جن و انس .و قدرت بدنی داوود و قدرت بدنی سلیمان در مبارزه با شیاطین حمله کننده بر ضعف ایمان.حتی بر یک از پیروان سلیمان که توبه کرد.و یهودا اسخریوطی که گول شیطان را خورد یا پطرس که عیسی را سه بار انکار کرد و توبه کرد.و یهودا اسخریوطی که خود را به دار آویخت.از غذاب وجدان.و 12 حواری عیسی که عیسی در تبلیغ و گرایش آنها به دین او بود.و هفت کلمه عیسی بر صلیب.حتی این مسخیت یهودا اسخریوطی هم در مصائب فیلم بگونه ای در آن تبلور از دیدن مسخ خود بود.که اینگونه تصویر شده بود در فیلم.زیرا به روح القدس و عیسی خیانت کرده بود .و  چون گول رانده شده را خورد.این همان آزمایش خدا بود که مصلحت دید.یا نوح و فرزندش.و آزمایش ابراهیم و آتش و گلستان.فاتح در آزمایش خدا.آزمایشی از  دشمنی شیاطین بر نفوس ادمی بر اولیای خدا.و دشمنی با اولیای خدا.زیرا مسیح که معنی مسح شده بود یعنی پاک کننده از بدی.یعنی زدودن بدی ها.زیرا خود خوب و آزمایش شده الهی بود.و دوستدار آنکه به سمت بدی کسی نرود.و این برخوردهای مهربانانه اش زبانزد حواریون بود.زیرا برخوردی از  مهربانی داشت.و شیاطین از او فراری و دشمن او و پیروانش میشدند و شیاطین در کل از خوبی و  نموداری که انسان نجات یابد فراریند زیرا آنها خواستار غرق انسان هستند نه دست گرفتن از انسان.برای همین شیاطین از عیسی میترسیدند زیرا ابلیس آنها از او میترسید.اما در پی شکست دادن او بود. اما سر نهایت خود ابلیس بود که نعره زد و شکست خورد زیرا مسیح با تصلیب خود  نمودار مصائب برای راهش شد.و آنهایی که گول ابلیس را خوردند شکست خوردند و عیسی پیروز شد زیرا نمودار کاری را میکرد که همان یشوع نجات بخشی بود.و آن انکار نتوانست سد راهش  شود.زیرا انکار در مقابل حق و حقیقت  ضد مسیح بودن شیطان را نشان میدهد.و آنهایی که ضد مسیح شدند از شیطان پیروی کردند.و شد تصلیب.مثل نوح که نجات داد آنهایی را که به او اطمینان کردند.مثل امام حسین (ع) و انبیاء و اولیای خدا.و عیسی و داوود هر دو محبوب انبیا و اولیا خدایند.همچنان که آنها محبوب نزد آنهایند.چون راه درست را رفتند.و سختی کشیدند.و در این راه خواری زمینیان گول خورده شیطان را  نمودار سرافرازی نزد خدا دانستند.زیرا خوار شدن و کشیدن رنج  در این راه یعنی نجات بشریت.و هر کدام کوشیدند نجات دهند بشریت را.

فانوس-4

بنام خدا که بی نهایت عظیم و مهربان هست

-----------------------------

منجی در ادیان الهی هست.و هیچگاه همه را یک منجی دانستن اشتباه هست.و ظلم در حق منجیان الهی.خب در دین مسیحیت برسی شد که حضرت عیسی مسیح (ع) منجی در دین مسیحیت هست.و منجی بشریت زیرا منجیان کارهایی را به سر و سامان میرسانند و وعده های الهی شکل میگیرد.اما در دین یهودیت به این منجی ماشیح میگویند.ماشیح یک تلفظ کلی برای آنست که افرادی که مثلان حضرت داوود را ماشیح میگفتند خب سلیمان بعد او میشود یک ماشیح.برای همین میگویند از نسل داوود.زیرا ادامه آن هست.که مسیح هم از نسل داوود هست و ضمن اینکه مسیح خوانده میشود هم ماشیح خوانده میشود.و مسئله رجعت باید در دین یهودیت به آن شکل نباشد.اما در دین مسیحیت و دین اسلام گفتیم تولد دوباره در مسیحیت طبق گفته عیسی در انجیل.و طبق اسلام رجعت.که شرح داده شد در فصل های قبل.و در دین زرتشت به سوشیانت میخوانند و در دین اسلام امام مهدی عج یا امام زمان عج .که متولد 255 هست.در سامرا عراق.و عمری طولانی دارد که اگر با تاریخ امروزی حساب شود میشود 1186  سال  که گفته شده در کلام امامان  و پیامبر اسلام.و گفته شده در سن بین جوانی  ظهور میکند.یعنی ظاهرش 30-تا40  را نشان میدهد.با اینکه 1186 سال دارد.و معجزات دارد.یعنی متولد 255 هست.البته در این خصوص هم انکار زیاد بوده از زمان امام حسن عسگری (ع) که کودک را به افراد خاصی از پیروانش نشان میدهد.تا شک نیفتند.خب این عمر طولانی و آن ظهور هم معجزه آسا از قدرت الهی هست.و در کار خدا و وعده هایش  و قدرتش هیچ جای شک نیست.که آن را در دین اسلام آماده سازی ظهور میدانند تا خدا اجازه ظهور بدهد.همچنان که در حضرت عیسی مسیح و انکار افراد شاهد بودیم در زندگانی عیسی.و سوشیانت که ماهیت 3 منجی در زمان های مختلف هست که آخرین سوشیانت هست.که حال اگر بر فرض رجعت باشد بشود مثلان خود حضرت زرتشت یا کوروش یا شخصی  دیگر که اگر بر پایه زرتشت قلمداد یا کوروش هم مصداق پیدا میکند.که سر این مسئله هم در ماهیت بحث در آن دین زرتشتی هست.یا بودای پنچم در بودایی ها.یا ماشیح در یهودیت.یا مسیح  در مسیحیت که منتظران در همه ادیان منتظر آمدن منجیشان هستند.

فانوس-3

یاد خدا آرامبخش دلها و روح و روان هست او  همیشگی و بی پایان است

------------------

خب در زندگی حضرت عیسی مسیح ما نمودار اجداد و پیامبران پیشین او را میبینیم و همچنین بعد او را.یعنی نموداری که همیشه بوده.در زندگانی پیامبران الهی.وجه زندگی عیسی و موسی در زمانی هست که پادشاه آن زمان کودکان را میکشته تا از تولد خبردار شده جلوگیری کند.فرار به مصر.پس عیسی در بیت الحم متولد میشود.در مصر و ناصره و اورشلیم.تبلیغ نهایی در اورشلیم هست.بواسطه اینکه مسیحایی بودنش لو میرود و درخواست معجزات در آسمان.چون هیچ پیامبری بدون معجزات پذیرفته نمیشده.کارهایی را انجام میدهد.مردگان را زنده میکند.و معجزات کنترل بر طبیعت.بیرون راندن شیاطین یا افراد جن زده را خوب میکند یکسری را شفا از بیماری میدهد.خب میگوید پدر یعنی پدر در آسمان.واژه خدا.یعنی نمودار روح القدس.روح القدس روح خدا.خب این فرشته بزرگ خدا.که به شکل پرنده ای زیبا نماد میابد.و  شکل انسانی به خود میگیرد.در تولد عیسی.در زنده کردن مردگان.پس چون شکل فرشته گرفته.و شکل انسانی  و عمدتان در نقاشی ها در بالای سر عیسی نشان میدهند مردی با ریش بلند.خب خود مستقل خدا نیست.چون شکل میگیرد.فرشته هست.شکل انسانی میگیرد.وجه روح خدا هست.که در قالب فرشته خداوند با آن ماموریت هایی در خلقت.و زنده کردن مردگان.جبرئیل پیام آور وحی هست.کمک کننده در امورات .خب روح القدس هم وجه متمایز دارد کمک کننده در مسائل.فرشتگان خدا زیاد هستند.جاهایی که لازم باشند میایند و ماموریت های زیادی دارند.مثلان رحم را پاکیزه نمودیم.خب در خصوص داوود که حرف حدیث برایش زیاد درست میکردند.که بدنبال کبوتری رفت.و اینها.چون در آن زمانه ازدواج با زن شوهر مرده ممنوع بوده هست این را خدا برای داوود بر میدارد و با اوریا ازدواج میکند و سلیمان بدنیا میاید.که ادامه نسل به حضرت مریم و عیسی که نسلش از داوود هست.پدرحضرت مریم  عمران-یعنی نسل حضرت مریم به حضرت داوود (ع) .و از طریق یوسف به حضرت آدم(ع).این مسئله درباره فارص که از یهودا و تامار بدنیا امده بود هم در ازدواج فارص  در آن ممنوعیت بوده.پس تحریفات هست.یا اینکه پیامبران دروغین که معجزات دارند.اول بر اینکه هر پیامبری باید معجزه داشته باشد تا قبول بشود همچنان که از عیسی درخواست معجزه و نشانه در آسمان میکردند.و گفته آسمان قرمز میشود یک همچین مسئله ای.همانجا درخواست کنند .باید خواست خداوند باشد.زیرا پیامبران شعبده باز نبودند.یا خدا نبودند.عیسی هم روح الله هست.برای همین میگویند بنام پدر پسر روح القدس.روح القدس گفتیم جلوه ای از عظمت خداوند هست.منتهای مراتب چون شکل میگیرد.و خداوند شکل نیست.و عظیم تر از انیست که شکل یابد.چون هیچ حجمی از فرشتگان و هیچ جسمی توان آن را ندارد که خدا در آن بصورت کامل در آید.روح خدا قلمداد میگیرد.که روح القدس هست.و مرتبه بالاتر آن خدا هست.که هر چه خواهد آنی انجام گیرد.که مشیتش باشد.خب ابلیس با این مشیت خدا و خواست خدا بر خلقت آدم مخالفت بر برتری میکند که من برترم از جنس آدم نیستم.که از گل بد بو یا لجن نوعی گل  باشم.خداوند خواست بفهماند که آن گل وقتی در آن روح خدا بدمد.و روح القدس که همانا روح خداست بدمد میشود اشرف مخلوقات.خداوند خالق این همه موجودات.فرشتگانو.کهکشانها و سیاراتو هفت آسمان.را ابلیس گوش نداد.که خداوند این همه را خلق کرده.و همه اسرار الهی را میداند.و خداوند بی نهایت عظیم هست.و انسان ضعیف چون درد میکشد.چون زجر چون مریض میشود چون نیاز دارد اما خدا بی نیاز از همه نیازهاست.و ما نیازمندیم اما خدا بی نیاز هست.پس هر چه شکل گیرد خدا نیست.چون خدا شکل پذیر نیست.مگر جلوه خدا باشد.که میشود روح القدس.و روح القدس هم از خدا فرمان میگیرد.چون تمام خدا نیست.بلکه جلوه ای از عظمت خدا هست.که در بزرگی فرشتگان برای اینست که بخواهیم معنی لغوی آن را بیان کنیم حجم بیشتری از سایر هست.که این حجم یا جلوه میشود روح خدا.که بعد عیسی میشود  روح الله.که بواسطه روح القدس هست.در تولد.تولدی معجزه گونه.که در گهواره به آن حرف میزند.و مردگان را زنده میکند در زمان رسالتش.که عمر کوتاه عیسی که در جوانی مصلوب میشود.پس اینکه میگویند عیسی از آغاز بوده.و همیشه  در زمانها بوده بواسطه روح القدس هست.میشود فرزند روح القدس.که جلوه عظمت خداست.پس یوسف نقش یک واسطه را ایفا میکند.در برابر آنچه میگویند کودک در گهواره سخن میگوید.ولی  حتی با زنده کردن مردگان و لو رفتن مسیحایی اش او را انکار میکنند.پس خدا انسان را از گلی آفرید.که گلی بد بو بود.زیرا آن روح القدس روح خدایی در  آن دمیده شد و بواسطه آن دمیدن آن گل بد بود شد انسان .که وقتی آن روح از بدن جدا میشود بد بود میشود.زیرا دیگر جسم انسان میماند که میپوسد.و روح طراوت و زندگانی آنست.پس روح القدس جلوه ای بسیار با شکوه از عظمت خداست.چون سه اسم بکار میرود بنام پدر پسر روح القدس.که واژه لغوی پدر در ادیان خدا نامیده میشود.یعنی در ادیان دیگر.در صلیب میگوید ای پدر .بواسطه روح القدس که به آسمان میرود.را اشاره میکند.زیرا روح القدس را پدر میخوانده.و خب در تولدش هم اشاره میشود روح القدس.وقتی روح القدس در تولدش بوده میشود فرزند روح القدس دیگر.که اشاره کلی به پدر آسمانی داشته.که باز روح القدس روح خدا در آغاز خلقت.آن هم در آن جلوه با عظمت.پس عیسی هیچگاه خدا را انکار نکرده بلکه مفاهیم کلمات مهم هست.که روح القدس را درست شناختن.زیرا عیسی میدانسته که از روح القدس هست.و روح القدس جلوه با عظمت خداست.روح خدا.در جلوه ای بسیار با عظمت.و اگر به پدر اشاره میکند خدا  را میگوید سرنهایت آن.که بواسطه روح القدس خلقتش هست.وجه متمایز آنست.که روح القدس در همه انسانها هست.زیرا در خلقت انسان بوده.و دمیدن روح.اما در تولدش معجزه آسا عمل کرده.و تولدش معجزه ایست از جلوه عظمت خدا.اگر  در دین مسحیت میگویند بنام پدر پسر روح القدس.همان اشاره به اول خداست.زیرا  روح القدس را جلوه عظمت خدا میدانند.و میگوید پدر در صلیب روح را بتو میسپارم.که بواسطه آن دست الهی  به آسمان رود.و خب مسئله زنده شدن عیسی بعد از چهل روز .و مسیحیان کلمه خدا را بکار میبرند.همانگونه که روح القدس را بکار میبرند.و واژه پدر را بکار میبرند.بعد از چهل روز عروج او به آسمان.همراه پدر.زیرا وقتی تولد از روح القدس هست میشود پدر.و یوسف این ماموریت مهم را ایفا کرده.در آن زمان.که کودک بدنیا بیاید.و در گهواره شهادت دهد.خب خود همین یک معجزه هست از بدو کودکی.و این خشم خداوند بخاطر تصلیب عیسی پسر روح القدس در آن زمان در بعد از تصلیب وحشتناک هست.زیرا زلزله مهیبی رخ میدهد.و معبد از هم میپاشد.که البته تصویر کاملی از آن حادثه در خرابی و اتفاق بصورت دقیق نیست جز اینکه زلزله عظیمی رخ میدهد و معبد خراب میشود.پس خداوند عیسی را بر مقدراتش که تصلیب شد و این راه را رفت.هیچگاه تنها نگذاشت.زیرا  آنها نمیفهمیدند چه میکنند و چه حادثه بدی اتفاق می افتد بعد از تصلیب.که خود همین حادثه جای بحث دارد و یافتن.و متونی باید باشد دقیقتر.در گنجینه های مطالعات زمین.یا منابعی که رخداد را  بیان نمایند.که این تصلیب چه عقوبت الهی داشته است.

فانوس-2

بنام خداوند بخشنده و مهربان

--------------------

Related image

خب در خصوص منجی در دین مسیحیت که بازگشت دوباره حضرت عیسی مسیح (ع) هست.که نحوه بازگشت را در انجیل به صورت دقیق گفته نشده اما وقتی حضرت مریم به سر قبر میرود فردی او را صدا میزند برمیگردد باغبانی گفته شده و مریم او را نمیشناسد.این میتواند همان چهره عیسی در رجعت یا بازگشت یا بقولی تولد دوباره او باشد.زیرا عیسی را نمیشناسد.اما عیسی او را میشناسد.این میتواند استراتژیکی بسیار نوین و بقولی پلتیکی عمیق از اسرار خدا باشد که خدا خواسته چهره دوباره عیسی مورد گفتن قرار نگیرد تا در آینده کسی نتواند شباهت دهد خود را با او.همانگونه که عیسی هایی خود را معرفی میکنند.که گاهن شباهت و گاهن اصلان شباهت ندارند.خب چگونه میشود یافت که عیسی توانسته چهره خود را عوض کند اینکار را میشود بر پایه روح القدس که در آفرینش بوده و فرشته بزرگ خداست.که کلمه روح الله بواسطه آن در نفس قدسی که روح القدس در عیسی و مردگان را زنده میکرد یافت.خب چگونه میتوان گفت ایا عیسی از آسمان میاید.یا رجعت میکند.زیرا بواسطه روح القدس جسمانیتش به آسمان رفت.منتها از مرگ برخاست.و اگر به آسمان زنده رفته باشد بازهم چون منطقه بقولی قبض روح هست.در واسطه زمین و آسمان قبض روح شده باشد یا در زمین.و جسمانیت به آسمان رفته باشد.اما انجیل بازگشت را توضیح چگونگیش را نمیدهد. عده ای میگویند از آسمان میاید و عده ای به همان گفته رجعت میخوانند.اما تغییر چهره نمودار تغییر صورت عیسی از شکل قبل به شکل جدید.را نمیتوان با آن که در دوحالت در کوه سینا چهره عیسی هست مطابقت داد زیرا آن چهره باز هم شباهت دارد.با تفاوت هایی.اما اینکه نشناخته کلی فرق دارد.و خب جراحات در مصلوب شدن را نشان داده.مسئله بسیار سنگین میشود.یعنی مسئله بازگشت عیسی مسئله ای راز آلود هست زیرا نحوه بازگشت توضیح داده نشده بصورت دقیق.و این انتظار منجی در مسیحیت بر اساس گفته مسیح که خواهد آمد.و آن کمک کننده روح القدس را گفته که می آید همان پیش بینی خود هست.زیرا عیسی تولدش بواسطه روح القدس هست.پس عیسی میگوید میاید و همان روح القدس که باز همان زمان آمده.و عیسی به آسمان رفته.این تطابقات با انجیل.زیرا عیسی سنگین میگفته و حتی حواریون گاهی متوجه کامل حرفهای عیسی نمیشدند زیرا بواسطه روح القدس هم حرف میزده و جسمانیت انسانیش.که پسر انسان میخواند خود را.که همین پسر انسان خود جای بحث دارد.زیرا دو برداشت میشود در دین مسیحیت و اسلام.اما بیشترن گفته شده که عیسی خود را گفته.و مطالعات بنده اینگونه برداشت کردم که عیسی خیلی این را درباره خودش بکار برده هست.زیرا در آن زمان اینگونه گفته زیرا همانگونه مسئله روح القدس در یهودیت شناخته شده نبوده.و آن را کفر میدانستند.و باز کردن روح القدس.و خدا که روح القدس هم در اسلام عده ای میگویند همان روح القدس و بعضی میگویند جبرئیل.اما  چون افرینش را خدا با روح القدس آورده.زیرا خداوند عظیمتر از آنست که خود مستقیم بدمد.و انسان متلاشی میشود.زیرا گنجایش آن را ندارد.اینگونه بنده استنباط کردم که روح القدس فرشته خدا یا جلوه ای از عظمت خداست.که در قالب فرشته در آمده منتها بزرگترین فرشته خدا.که روح الله شدن عیسی هم  بواسطه آن فرشته هست.که روح خدا نامیده میشود.یعنی  بواسطه روح القدس و واسطه انسانی.که در جسم بصورت انسان در آمده.که باز عده ای میگویند نامزد بودند و باز در اسلام جاهایی میگویند ازدواج حضرت مریم با یوسف بوده.که این دیگر به نظرات ادیان و اشخاص ارزیابی میشود.

فانوس-1

بنام آنکه  خالق  همه هستی و آفرینشها هست

---------------

مقدمه بر آن میرود که ارزشهای هر متونی یا کتابی جمله کتاب ادیان و کتب مختلف بر پایه خوانش دقیق و مطالعه عمیق و با تفکر صورت میگیرد.

و ارزش هر کتابی با حفظ ارزشگذاری بر اصول و خواندن با تفکر و تعقل امکان پذیر هست.

حال انچه هست با دقت ارائه گردد یا با ارزیابی پس ارزیابی خود پایه مطالعه و ارائه هست.

در هر کتابی که بتواند به انسان بیفزاند و دانشش را افزایش دهد نشر علم و ارزش آن بر رهنمود یافتن و کسب دانش بیشتر خواهد بود.

چه با مطالعه بر کتب میتوان با ارزیابی و نظر شخصی همراه شد تا آن نظر شخصی با مطابقات و تفکر دیگران اشتراک یابد.

حال توکل بر خدا اولویت هست.زیرا این توکل بر انسانها همیشه دنبال حق و حقیقت رهنمود قلبی آنهاست.

چه بر زبور خوانش شود چه بر انجیل یا چه بر قرآن یا بر تورات که هنوز بر تورات خوانش نکرده و نمیتوانم مطابقات دهم بر نظراتم.

اما با خوانش قرآن و انجیل و زبور و انجیل ها که کتاب مقدس نام دارند به مسائلی رسیده ام.

ابتدا مسئله فرق تسلسل و رجعت در دو دین اسلام و مسیحیت به پردازش مسئله رجعت با نگاه دین مسیحیت و اسلام خواهم پرداخت و بعد در قسمت هایی دیگر به منجی در ادیان خواهم پرداخت.

در انجیل حضرت عیسی مسیح (ع) به حواریونش  که از او میپرسند ایا دوباره متولد میشویم میگوید اری اری .توضیح تکمیلی اینکه بنده با مطالعه در ذهنیت میگویم حال دقیق برابری دقیق جملات را نمیدهم اما اینگونه که میگوید اری اری دوباره متولد میشوید.خب فرق این اسم با اسم در اسلام فرقی دارد مثل تولد دوباره و رجعت.رجعت در اسلام.و اینگونه دریافت من تولد دوباره که فرق آن با تسلسل فرقی عمیق هست زیرا تسلسل تولد در جسمی غیر خود و پیشینه خود هست.یعنی زندگی دوباره با فرقی با عنوان غیر زندگی قبل و حیات قبل و شخصیت جدید.اما تولد دوباره یعنی همان جسمانیت.همان پیشینه.همان مشخصات فیزیکی حالا ممکن با تغییرات  محیطی و تولد دوباره همراه باشد.یعنی نژاد  مثال اروپایی یا اسیایی یا مثلان نژاد سیاه یا سفید یا زرد پوست و محل تولد و اینها تغییر کند.که این بر اساس خالق همه هستی خدا ارزیابی میشود و خداوند حکمت دان بی نهایت عظیم و مهربان چه صلاح بداند.اما گفته نشده در کلام عیسی آیا همگانی هست یا مختص افرادی اما در اسلام نظر بر رجعت  بر اساس  افراد شریر و افراد خوب تقسیم بندی شده.آیا بازه زمانی این بازگشت چقدر هست .ولی مشخصات اگر ظاهری یکسان باشد و حتی مو و حتی نشانه ها.خود شخص به آن میرسد.یا بر اساسی نگرش عمیق به آن میرسد.خب مشخصات ظاهری.حتی کلامی.حتی  صورت.مشخصه های رفتاری.حتی نگاه.حتی اندیشه.فرق ماهیتی در اسم و فامیل و نمودار زندگی جدید اما با آن مشخصه ها.با همان وابستگی ها به زندگی اول یا نوعی از مسائلی که بستگی به شخصیت تولد یافته یا رجعت کننده دارد.که آیا میرسد.که اگرم نرسد بسته به آمدن در عصری که علم و تکنولوژی پیشرفت کرده باشد دیگران گاهن میرسند یا گاهن مطابقات صورت میگیرد.اما بازه این تولد در 2 یا تعداد آن را خدا میداند.اما اگر بر 2 فرض شود.دو زندگی با علایق به محیط قبل و جدید همراه هست.حتی زبان بدن.که باز خود مبحث جای کار دارد.یا مشخصه ها.و خب مطابقت هایی شده و درست بوده.بازه زمانی تولد 1-2 اگر فرض کنیم زمان آیا 100 -1000 یا بیشتر باشد.اگر بر فرض رجعت در اسلام گفته شود که همگانی نیست و مختص زمان خاصی از روی متون هست.و مختص افرادی خوب یا بد در زمانی.و اسامی بکار رفته.از بزرگان و بدهای شرور که باید بازگردند.این مسئلش با مسئله باز همان مفهوم تولد دوباره که عیسی گفت فرق  لغوی میتواند داشته باشد تولد دوباره و در اسلام رجعت.معنی بازگشت.که اگر بر پایه اسلام بتوان مطابقت داد.دوبار بنحوی میتوان آن را گفت.که همانگونه هم عیسی مسیح هم بازگشت خودش را گفته بود و امام حسین (ع) و شخصیت هایی که مستقیمان خود نگفته اند.اما در کلام  حضرت عیسی و امام حسین گفته شده.پس بازگشت دوباره عیسی میشود دومین بار.و بازگشت امام حسین میشود دومین بار.و شخصیت های دیگر.پس تولد دوباره هست اما بازه یادآوری شخصیت به زندگی گذشته و دوران موت و آن زندگی جهان دیگر شاید یاد آید و شاید یاد آورده نشود.مگر بر  واسطه رویایی یا چیزی.چون اصولن زندگی آن جهان فراموشی هست از اسرار خدا.مگر آنهایی که بازگو میکنند هنوز در زندگی نباتی بودند و ریسمان مرگ جدا از روح و جسم اتفاق کامل نیفتاده.و خب پیرامون حیات نباتی و چیزهایی که دیدنو گفتن.و حالا چرخه حیات کامل قطع نشده بوده.و چیزهایی گفتن.که مورد ارزیابی آن افرادن.و پذیرش آن هم باز بر حسب تشخیص هست.گاهی حرفهایی میزنند که انسان واقعن تکان میخورد.انگار حس خاصی را انتقال میدن.پس تشخیص دادن صحبت ها بدبینی نیست بلکه انتقال حس به دیگران بر اساس سیگنال های انسانی هست.زیرا حس انسانها قوی هست گاهن در حیوانات هم هست.منتها در انسانها به واسطه تفکر در اشرف مخلوقات بالاتر  بر اساس کمالات و یا اصلان حس ها هست که تشخیص را به دایره تفکر میفرستند و تمیز داده میشود یا رد.خب درباره رجعت یا بازگشت حضرت عیسی حرفهایی خواهم گفت بر اساس مطالعات انجیل و متون.و درباره منجیان ادیان.زیرا دانای کل خداست که تمام رازها را میداند و اسرار را.اما مطالعه و توکل و نشر علم خوبست.اینکه چقدر درست هست آن تمیز دادن تفکرات و مطالعات افراد و اشتراک آن در  تطابق هست زیرا  نشاندن حرف به قطعیت  که من درست میگویم نوعی خودخواهی هست اما گفتن اینکه نظر شخصی منست نوعی اشتراک هست.که خوشایند افراد با منطق و مطالعه و تفکر هست.وارائه هست و ارزیابی