حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

روح القدس شناسی و حضرت عیسی مسیح (ع)شناسی

بر اساس آیه دوم و سوم فصل اول کتاب پیدایش، روح خدا (روح القدس) بهمراه خدای پدر و کلام زنده خدا (عیسی مسیح) در زمان پیدایش هستی حضور داشته‌اند و هر سه یک ذات هستند و لذا روح‌القُدُس به همین ترتیب شخصیت سوم تثلیث و خدا است. مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود واحد است، اما در عین حال، همواره در عین ذات واحد، در سه شخصیت وجود دارد که هر سه کاملاً خدا هستند.

در نمادشناسی مسیحیت دو نماد از عهد جدید روح‌القدس در ارتباطند: یکی کبوتر سفید[۴] (بر اساس روایت نزول روح‌القدس به شکل کبوتر در زمان غسل تعمیدی مسیح در رود اردن) و دیگری «زبانه‌های آتش» (بر اساس روایت نزول روح‌القدس بر حواریون مسیح در عید پنجاهه به شکل زبانه‌های آتش)

روح‌القُدُس یا جان پاک در نظر بیشتر مذاهب مسیحی سومین شخص تثلیث است و خدای سه‌گانه شامل خدای پدر، خدای پسر و روح‌القدس می‌شود و هرکدام به خودی خود خدا هستند. در عهد جدید از روح‌القدس با عنوان‌های روح مسیح، روح حقیقت، فارقلیط و روح‌القدس یاد شده‌است؛[۲][۳] همچنین با توجه به ارتباط تاریخی مسیحیت با یهودیت، در عهد عتیق از عباراتی همانند روخ قدش (روح‌القدس)، روخ الوهیم (روح خدا)، روخ یهوه (روح یهوه) و روخ حکما (روح حکمت) یاد شده‌است.[۴][۵]

بر اساس آیه دوم و سوم فصل اول کتاب پیدایش، روح خدا (روح القدس) به همراه خدای پدر و کلام زنده خدا (عیسی مسیح) در زمان پیدایش هستی حضور داشته‌اند و هر سه یک ذات هستند و لذا روح‌القدس به همین ترتیب شخصیت سوم تثلیث و خدا است. مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود واحد و یگانه است، اما در عین حال، همواره در عین ذات واحد، در سه شخصیت وجود دارد و که هر سه کاملاً خدا هستند.

در ادبیات مسیحی روح‌القدس، اقنوم سوم از اقنوم‌های سه‌گانه (پدر، پسر و روح‌القدس) است.[۲۴] در کتاب مقدس حیات به او نسبت داده شده است.[۲۵] بر اساس کتاب مقدس، مؤمنان در هنگام توبه روح‌القدس را در می‌یابند و او آنها را از آلودگی‌های گناه پاک می‌کند.[۲۶] البته متکلمان مسیحی درباره الوهیت روح‌القدس اختلاف‌نظر دارند. بعضی از آنان شخصیت الهی روح‌القدس را انکار کرده و او را فرشته می‌دانند.[۲۷] اما برخی دیگر بر این باورند که روح‌القدس موجود مستقلی نیست بلکه تجلی خداوند است و به الوهیتش معتقدند

القا حکم الهی به اهل‌بیت(ع): بر پایه روایات، اهل‌بیت بر اساس حکم خدا، داود نبی و چیزی که روح‌القدس بر قلبشان القا می‌کند، قضاوت می‌کنند

مؤید و کمک‌کننده پیامبران و اولیای الهی: در آیاتی از قرآن که سخن از تأیید عیسی مسیح به وسیله روح القدس به میان آمده، بنابر نظر مفسران تأیید به معنای تقویت و کمک است.[۱۷] برخی نیز در اینجا انجیل را مصداق روح‌القدس دانسته‎اند.

روح الارواح: در برخی از آثار عرفا، از روح‌القدس به عنوان روح‌الارواح یاد شده که مخلوق خدا نیست بلکه وجهی از وجوه خدا است که روح مخلوقات به آن قائم است

از دیگر نامهای روح القدس، روح الله و روح مسیح است.

در کتاب مقدس آمده است: "روح خدا سطح آب ها را فرو گرفت". همچنین روح القدس، خالق حیات هم هست. زمانی که خدا آدم را آفرید روح القدس بود که در او نفس حیات را دمید

و روح القدس همچنان مخلوقات خدا را حیات می بخشد

وظائف روح القدس نسبت به عیسی:

  1. عیسی به وسیله روح القدس در رحم مریم قرار گفت.[۴۶]
  2. به وسیله قدرت روح معجزه کرد.[۴۷]
  3. به وسیله روح القدس بر ایمان داران آشکار می گردد.[۴۸]
  4. توسط روح القدس از مردگان برخاست
  5. از ظاهر برخى آیات و روایات چنین استفاده مى‌شود که روح‌القدس، یک شخص است؛ همان‌طور که حضرت جبرئیل، یک شخص از فرشتگان است
  6. در میان انسان‌ها نیز حضرت عیسى علیه السلام، چنان سرشار از روح‌القدس شده که روح‌اللّه نامیده شده است.
  7. حضرت عیسى علیه السلام، از نظر ماهیت، انسان است، امّا درعین‌حال، روح قدسى دارد که مى‌تواند با آن، مرده را زنده کند. حضرت جبرئیل هم از نظر ماهیت، یک فرشته است؛ امّا حامل روح الهى براى پیامبران است و روح الهى را بر قلب پیامبران نازل مى‌کند 
  8. در تفسیر دوم روح به عنـوان دم (نَفَـس) مطـرح میشود: مفهوم روح همواره بیانگر حیات است. خـدا به هنگام آفریدن آدم در بینی او دم حیات دمیـد و در نتیجه [مجسمه] آدم تبدیل به موجودی زنده شد. 
  9. فرشته از آسمان به مریم، مادر عیسی که در عقد یوسف بود پیام داد: «روح القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افکند؛ از این رو آن نوزاد مقدس بوده و فرزند خدا خوانده خواهد شد»(۳) «و آن گاه مریم قبل از ازدواج با یوسف بوسیله روح القدس آبستن شد»(۴) و «زمانی که عیسی مسیح تقریبا سی ساله شد به دست یحیای تعمیددهنده، غسل تعمید یافت»(۵) و «در همان لحظه که عیسی از آب بیرون می‏آمد، آسمان باز شد و یحیا، روح خدا را دید که به شکل کبوتری پایین آمده و بر عیسی قرار گرفت. آن‏گاه ندایی از آسمان در رسید: که این است پسر حبیب من، که از او خشنودم»
  10. به این صورت مسیحیت معتقد شد که خدا یکی است و در عین یکی بودن از سه چیز تشکیل شده است: به نامهای پدر، پسر و روح القدس
  11. یعنی خدای واحد، خود را در سه شخصیت ـ پدر، پسر و روح القدس ـ آشکار کرد.
  12. پس در نگاه مسیحیت، حضرت عیسی مسیح، از نسل داوود است از جهت جسد و بدن؛ آن گاه نیروی روح القدس در وی حلول کرد و او را فرزند خدا واله متجسد نمود.
  13. کته‏ای دیگر که در بحث تثلیث مطرح است، کیفیت ارتباط این سه چیز است. این که با وجود یکی بودن آیا هر یک وجود مستقلی از دیگری دارند و یا این که مجموعه این سه، یک امر واحد را تشکیل می‏دهند؛ و یا سه چیز جلوه‏ای از یک امر هستند؟ آنچه از عهد جدید بر می‏آید این است که خدای پدر(۱۲) در آسمان است و خدای پسر در زمین(۱۳) و روح القدس به عنوان نیروی فعال
  14. ضمن آن که خدای پدر، بزرگتر از پسر بوده(۱۶) و عیسی مسیح پسر و نخستین مخلوق او است،(۱۷) با این حال، عیسی مسیح صورت خدای نادیده است، نخست زاده تمام آفریدگان؛ زیرا در او همه چیز آفریده شده است.(۱۸)
  15. نکته سوم در مسأله تثلیث، علت حلول خداوند در عیسی است؛ که چرا چنین امری تحقق یافته است؟ مسیحیت معتقد است با توجه به گناهی که حضرت آدم مرتکب شد تمام بشر آلوده به گناه شدند یعنی: این گناه آنقدر شدید بود که تمام نسل بشر را آلوده کرد و برای نجات بشر از این گناه چاره‏ای نبود جز آن که خدا، خود به صورت انسان در آید تا بدین وسیله توسط مردم کشته شود و به همین دلیل روح‏القدس، به صورت کبوتر بر عسیی مسیح نازل شد و در وی حلول کرد؛ عیسی توسط مردم کشته شد و برای همین ـ با «فدا» شدن عیسی مسیح ـ تمام مردم از گناه نجات پیدا کردند، مشروط بر آن که به عیسی مسیح ایمان بیاورند. بنابراین مهمترین عامل تثلیث را در مسأله فدا می‏توان جستجو نمود.
  16.  پولس ـ رجعت عیسی را به نحو دیگری تفسیر کرد و اظهار داشت عیسی مسیح موجودی است آسمانی که طبیعت و ذاتیت الوهی دارد؛ ولی خود تنازل فرموده و صورت و پیکر انسانی را قبول کرده است.»
  17. عناوین حکمت، کلمه و پسر که در کتاب مقدس آمده‏اند، در ارتباط با شرح حال عیسی به روایت اناجیل، تفسیر شده‏اند. عهد جدید مسیح را در حکم انسان متولد شده از زن نشان می‏دهد که همچون دیگر کودکان زندگی کرد و بزرگ شد، در روستاها و شهرک‏های منطقه جلیل مردم را تعلیم داد و معجزه آورد، در اورشلیم به صلیب کشیده شد، و سه روز بعد از مردن، زندگیِ دوباره یافت. این وصف، همیشه بخشی از اندیشه و تجربه مسیحیت بوده است. از این رو، وقتی مسیحیان عباراتی چون «حکمت خدا» یا «کلمه خدا» را به کار می‏بردند، یا می‏گفتند که در مسیح «کمال خدا به طور کامل سکنا گزید» به شخصی اشاره داشتند که علاوه بر واقعی و تاریخی بودن، موجودی الهی نیز هست؛ موجودی که در مصاحبتی نزدیک با خدا می‏زیست. اطلاعاتی که آنان در باره حکمت یا کلمه خدا داشتند، نه‏تنها از طریق کتاب مقدس بلکه همچنین توسط زندگی مسیح، یعنی آنچه در تاریخ رخ‏داد، بر آنها روشن گردید. 
  18. عبارت را این چنین معنا کرد: در نتیجه ظهور خدا در مسیح، ما «تماشاگرانِ» «ژرفای خدا» می‏شویم.
    بدین‏ترتیب، موجه است که هیلاری بگوید به‏وسیله برخاستن مسیح از قبر، حواریان چیزهایی در مورد خدا یاد گرفتند که قبل از «طرح نجات» روشن نبود. او آنچه را که در گفت‏وگوهای مسیحیت آغازین در مورد تثلیث، پنهان بود آشکار می‏سازد و استدلالی را که در تفکر مسیحیت آغازین در مورد خدا وجود داشت، بیان می‏کند. از امور تعیین‏کننده در مسأله خودْ آشکارسازی خدا، برخاستن مسیح از مردگان بود که در زندگی او رخ داد و رسالت او را تأیید و تکمیل کرد. ارتباط منحصر به فرد مسیح با خدا از طریق این رستاخیز آشکار می‏شد. به قول پولس قدیس، «با برخاستن از میان مردگان بی تردید معلوم شد که [مسیح]، از جهت روح قدّوسیّت،(1) پسر خداست» (رومیان 1:3).
  19. روح القــدس در کتــاب مقــدس ، همچــون پــدر و پــر از توجــه ویــژه ای برخــوردار نیسـت. بـا ایـن وجـود کتـاب مقـدس بـه مـا مـی گویـد کـه روح القـدس در لحظـات خطیـری در طـول تاریـخ الهـی حضـور داشـته اسـت. در ابتـدا ، در خلقـت ایـن جهـان توسـط خـدا، روح القـدس فعالیـت مـی کـرد امـا بیشـر در نهانـگاه. او در الهـام بخشـیدن بـه انبیـاء خـدا فعـال بـود و از ایـن رو نقشـی کلیـدی در نوشـته شـدن کالم خـدا داشـت. او همچنیـن در لقـاح عیسـی مسـیح در بطـن مریـم نقـش داشـت.
  20. عیســی بــا مقایســه کارهــای روح القــدس بــا کار بــاد، روح القــدس را دســت نیافتنــی توصیـف مـی کنـد. حـرکات بـاد چیـزی مرمـوز در بـر دارد. پیـش بینـی دقیـق مکانـی کـه بـاد از آن مـی آیـد و جایـی کـه بـه آن مـی رود، دشـوار اسـت. آیـا کسـی وجـود دارد کـه گاهـی اوقـات از آمـدن ناگهانـی بـاد رسدر گـم نشـده باشـد؟ بــا ایــن وجــود آگاهــی مــی یابیــم کــه بــه نوعــی خــود را بــا حــرکات و الگوهــای بــاد آشــنا کنیــم. بــه روشــی مشــابه، روح القــدس نیــز در هــر کجــا کــه بخواهــد فعــال اســت. هیـچ کـس منـی توانـد آن را کنـرل کنـد. بـا ایـن وجـود مـی توانیـم بفهمیـم کـه او در کجـا در حـال فعالیـت مـی باشـد. روح القـدس درسـت ماننـد بـاد نامرئـی اسـت امـا مـی توانـد قدرمتندتریــن عامــل باشــد. مــا مطمئنــاً میتوانیــم حضــور بــاد را احســاس کنیــم و اغلــب تاثیـرات آن را ببینیـم، حتـی بـا اینکـه منـی توانیـم خـود بـاد را ببینیـم. بـاد از نسـیمی مالیـم تـا توفانـی مرگبـار مـی توانـد نیـروی بسـیار قدرمتنـدی باشـد. هنگامـی کـه روح القـدس بـه بـاد تشـبیه شـده باشـد، فعالیتـش بـا ایـده زندگـی بخشـیدن بـه مـردگان مرتبـط شـده اسـت. ایـن موضـوع، قـدرت را بـه باالتریـن حـد آن نشـان مـی دهـد، چیـزی کـه تنهـا خـدا قـادر بـه انجـام آن مـی باشـد. ُ ّـو ِ و عظمـت خـدا و ُ چگونگـی تحقـق ایـن امـر بـه صـورت رمـز و راز باقـی مـی مانـد. عل کارهـای وی از طریـق روح القـدس، در پنـدار محـدود مـا منـی گنجـد ، چـه بسـا امـور دنیـوی و مقـدس کـه فراتـر از فهـم مـا هسـتند. ایـن بدیـن معنـی منـی باشـد کـه منـی توانیـم کارهـای روح القـدس را بفهمیـم. امـا بایـد خــدا را میســتاید و مــا را بعنــوان مخلوقــی محــدود تشــخیص مــی دهــد و نیــاز مــا را بــه ُ اذعـان کنیـم کـه ح ِسـن برخـورد در مقابـل ارسار الهـی، فروتنـی مـی باشـد. تواضـع، عظمـت مکاشـفه الهـی مـی دانـد.
  21. نخسـتین کار اصلـی خـدا بـر ایـن سـیاره، خلقـت آن بـود. کتـاب مقـدس بـه وضـوح بـه خـدا )پیدایـش بـاب ۱ آیـه ۱ )و عیسـی مسـیح )کولسـیان بـاب ۱ آیـات ۱۶ و ۱۷ )بـه عنـوان خالـق آسـان و زمیـن و هـر آنچـه کـه بواقـع در آن بـه وجـود آمـد )یوحنـا بـاب ۱ آیـات ۱ تـا ۳ )اشـاره مـی کنـد. بـا ایـن وجـود، کتـاب مقـدس حضـور روح القـدس را نیـز در کار خلقـت یـادآوری مـی کنـد.
  22. داسـتان خلقـت در پیدایـش بـاب ۱ آیـه۲ بـه حضـور روح خـدا در خلقـت اشـاره مـی کنـد. ایـوب بـاب ۲۶ آیـه ۱۳ و بـاب ۳۳ آیـه ۴ ،مزامیـر بـاب ۱۰۴ آیـات ۲۹ و ۳۰ و مزامیـر بـاب ۳۳ آیـه ۶ ،نقـش فعـال روح القـدس را در خلقـت ماوراءطبیعـی زمیـن تصدیـق مـی کننـد. در حالی کـه کتـاب مقـدس بـه وضـوح از فعـال بـودن خـدای پـدر و پـر الهـیاش، عیسـی مسـیح در خلقـت جهـان یـاد مـی کنـد )اشـعیا بـاب ۶۴ آیـه ۸ ، کولسـیان بـاب ۱ آیـات ۱۶ و ۱۷ را ببینید(، روح القـدس نیـز اگـر چـه بیشـر بطورنامحسـوس، لیکـن در آنجـا حضـور دارد. او بـه عنـوان عامـل محـوری در داسـتان خلقـت ظاهـر منـی شـود. در عـوض، او در فضـا
  23.  »معلـق« اسـت و از طریـق حرکـت خـود در پیدایـش زندگـی بـر روی ایـن زمیـن حضـور دارد. واژه عـری بـرای »حرکـت کـردن بـر روی چیـزی« یـا »حرکـت کـردن« بـر روی سـطح زمیـن کـه در پیدایـش بـاب ۱ آیـه ۲ بـکار بـرده شـده اسـت، هـان واژه ای اسـت کـه در تثنیـه بـاب ۳۲ آیـه ۱۱ اسـتفاده شـده اسـت، جایـی کـه خـدا بـا عقابـی کـه بـر بـاالی النـه جوجـه هایـش حرکـت میکنـد و معلـق اسـت مقایسـه شـده اسـت. روح القـدس بـه صـورت نزدیکـی در خلقـت زندگـی بـر روی ایـن زمیـن دخالـت داشـت و درسـت ماننـد یـک عقـاب نسـبت بـه فرزندانـش، از مخلوقـات تـازه آفریـده شـده مراقبـت مـی کنـد. مزامیـر بـاب ۱۰۴ آیـه ۳۰ ابـراز میـدارد کـه عمـل خلقـت تنهـا از طریـق کار روح القـدس امـکان پذیـر بـود و اینکـه او در طـول ایـن فراینـد، نقـش فعالـی ایفـا منـود.
  24.     بر اساس‌ تعلیم‌ صریح‌ کتاب‌مقدس‌، روح‌القدس‌ از شخصیت‌ واقعی برخوردار است‌ یعنی دارای درک‌ و فکر و اراده‌ میباشد. او سخن‌ میگوید و ایمانداران‌ را تعلیم‌ میدهد. او هدایت‌ میکند و شهادت‌ میدهد. مسیح‌ گفت‌ که‌ روح‌القدس‌ او را جلال‌ میدهد. او باعث‌ میشود که‌ انسان‌ متوجه‌ گناهان‌ خود شود. این‌ ویژگیها را نمیتوان‌ به‌ یک‌ نیروی مجهول‌ و فاقد شخصیت‌ نسبت‌ داد، بلکه‌ فقط‌ متعلق‌ به‌ یک‌ شخص‌ هستند. ذیلاً به‌ ذکر چند مورد از کتابمقدس‌ اکتفا میکنیم‌ که‌ مشخص‌ میکند که‌ روح‌القدس‌ دارای شخصیت‌ میباشد. 
  25.  روح‌القدس‌ سخن‌ میگوید و گفته‌ او به‌منزله‌ گفته‌ خداست‌ (ر.ش‌. عبرانیان‌ 10:16 و 17).
  26.  روح‌القدس‌ صاحب‌ احساس‌ است‌. انسان‌ با گناهان‌ و خطاهای خود، میتواند باعث‌ رنجش‌ او گردد (ر.ش‌. افسسیان‌ 4:30).
  27.       در مزمور 104 آیه‌ 30 در مورد نقش‌ روح‌القدس‌ در عالم‌ هستی میفرماید: «چون‌ روح‌ خود را میفرستی آفریده‌ میشوند و روح‌ زمین‌ را تازه‌ میگردانی.» به‌ این‌ ترتیب‌، روح‌ خدا موجب‌ حیات‌ و تازگی جهان‌ و موجودات‌ است‌.
  28. مسیحیان فقط به یک خدای واحد و یکتا اعتقاد دارند و تمام قسمتهای کتاب مقدس بر این حقیقت شهادت می‌‌دهند. در حدود سه هزار و پانصد سال قبل، موسی پیامبر از طرف خدا به بنی‌اسرائیل فرمود: “ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما یهوه واحد است” (عهد عتیق، تثنیه ٤:٦)، و این قسمتی از دعای روزانه یهودیان بود. همچنین در عهد جدید می‌‌خوانیم که یکی از علمای دین یهود از عیسی پرسید: “کدام حکم شریعت، مهمترین همه است؟ عیسی به او فرمود، مهمترین حکم این است، بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما، خداوند یکتاست” (انجیل مرقس ٢٨:١٢ و ٢٩).
  29. کتاب مقدس به جویندگان حقیقت نشان می‌دهد که فقط یک خدا وجود دارد. در بخش دیگری از انجیل مقدس می‌‌خوانیم: “زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز تنها یک واسطه وجود دارد، یعنی آن انسان که مسیح عیسی است، او که با دادن جان خود، بهای رهایی جمله آدمیان را پرداخت. بر این حقیقت در زمان مناسب شهادت داده شد،” (اول تیموتاوس ٥:٢ و٦).
  30. علت بوجود آمدن این سوء‌تفاهم که مسیحیان به سه خدا اعتقاد دارند، درک نکردن معنای لفظ “تثلیث” از سوی غیر‌‌مسیحیان است. در مسیحیت، تثلیث مربوط به تعداد خدایان نمی‌‌‌‌شود، بلکه بیان کننده ذات و طبیعت خدای یکتا است. بطور کلی ذات خدا، جزو اسراری است که فهمیدن آن برای هر کس چندان آسان نیست. درک ذات خدا، باید با هدایت روح خدا انجام بگیرد، وگرنه با استدلالهای انسانی و دید دنیوی نمی‌‌توان به این راز مهم پی‌‌‌‌برد. امور الهی را بایستی با ایمان به خدای حقیقی و اتکاء بر مکاشفات الهی درک کرد، پس صرفاً به این دلیل که درک تثلیث مشکل است، نمی‌توان واقعیت تثلیث را انکار نمود. در گذشته اگر شخصی ادعا می‌‌کرد که امکان دارد انسانها از هزاران کیلومتر فاصله، از طریق وسیله‌ای با یکدیگر ارتباط ایجاد کنند، او را غیر‌‌منطقی می‌‌خواندند. چون این موضوع خارج از حدود تجربیات انسانی بود، بسیاری آنرا نشدنی فرض می‌‌کردند. تا اینکه دانشمندان ایجاد ارتباط از فاصله دور را به طریق‌های مختلف عملی ساختند و امروزه یکی از ضروریات زندگی ما شده است. به قول ادیسون مخترع معروف، ما هنوز قسمت بسیار کوچکی از دانستنی‌ها را هم نمی‌دانیم! در‌واقع، آنچه خدا آفریده، پر از اسرار شگفت‌انگیز است. اگر یک اتم، که آن را کوچکترین ذره ماده می‌دانند، از لحاظ علمی اینقدر پیچیده باشد، پس درباره ذات و طبیعت خدای بسیار عظیمی که آفریننده اتم و تمام عالم هستی است چه باید گفت؟ خوشبختانه کتاب مقدس، ذات خدا را برای ما آشکار نموده است.

    1. عیسی مسیح خودش بارها وعده داده است که بر می گردد و این موضوع یکی از باورهای حیاتی مسیحیت است.
    2. در اندیشه مسیحیّت، یکی از حوادث مهم آخرالزّمان، رجعت عیسی مسیح7 است. از اخبار مسیحیان اولیه برمی‏آید که بی‏صبرانه در انتظار بازگشت مسیح بودند و رجعت او را ناظر به این دنیا می‏دانستند. در کتاب تحقیقی در دین مسیح آمده است پولس اصطلاح «پاروزی» را که در یونانی به معنای حضور و ظهور است، برای بازگشت عیسی مطرح کرد و آن را با حکومت خدا توأم ساخت. دعای روزانه‏ای که مسیحیان اولیّه اجرا می‏کردند به این جمله ختم می‏شد که «ماراناتا»، یعنی سرور بیا
    3. حقیقتِ انسان بودن عیسی، به اندازۀ حقیقتِ الوهیت او مهم است. یوحنای رسول، قاطعانه می‌گوید هر کِه‌تجسم یافتن عیسی را انکار کند، از روحِ ضد مسیح است (اول یوحنا ۴:‏۲؛ دوم یوحنا ۷). انسان بودن عیسی، به این صورت آشکار شد که او به شکل یک نوزاد، از مادری زمینی‌زاده شد (لوقا ۲:‏۷؛ غلاطیان ۴:۴). او خسته شد (یوحنا ۴:‏۶)، تشنه (یوحنا ۱۹:‏۲۸)، و گرسنه گردید (متی ۴:‏۲)؛ و احساسات و عواطف یک انسان را به طور کامل تجربه نمود؛ متعجب گشت (متی ۸:‏۱۰)؛ گریست و اندوهگین شد (یوحنا ۱۱:‏۳۵). او مانند ما در این دنیا زندگی کرد.
    4. واقعیتی که عیسی واقعاً و کاملاً انسان بود، با این حقیقت روشن می‌شود که او مانند انسانها، پیکر جسمانی داشت (لوقا ۲۴:‏۳۹)، مانند انسانها فکر و ذهن داشت (لوقا ۲:‏۵۲)؛ و مانند انسانها جان و روان داشت (متی ۲۶:‏۳۸). انسان بودنِ عیسی به این معنا نبود که او فقط شبیه به انسانها باشد؛ یا فقط جنبه‌هایی از آنچه را که برای انسان بودن لازم و حیاتی است، دارا باشد، بلکه او از هر نظر، کاملاً انسان بود.
    5. اینکه مسیح پس از صعودش به آسمان نیز در پیکر انسانی باقی ماند، با این واقعیت تأیید می‌گردد که وقتی‌ دوباره بازگردد، در جسم انسانی می‌آید. او به شکل فیزیکی‌بازمی‌گردد. رسالۀ فیلیپیان ۳:‏۲۱
    6. ذات انسانی‌مسیح بالا برده شد؛ و در ذات الهی جذب گردید عیسی ترکیبی از ویژگیهای الهی و انسانی بود؛ و این دو ذات، کمی تغییر یافته بودند تا ذات جدیدی را تشکیل دهند.ولی‌اگر مسیح دو ذات دارد، آیا این بدین معناست که او دو نفر است؟ خیر؛ این‌طور نیست. مسیح یک نفر است؛ و تنها یک مسیح وجود دارد. کلیسا در طی تاریخ، این حقیقت را بدین‌گونه بیان کرده است: مسیح دو ذات است که تا ابد، در یک شخص متحد هستند.کتاب‌مقدس در مقابل، به روشنی تعلیم می‌دهد که هرچند عیسی دارای دو ذات است، اما یک نفر است. به بیانی دیگر، منظور این است که دو عیسی مسیح وجود ندارد. با وجود این حقیقت که او ذاتی دوگانه دارد، ولی دو مسیح نیست، بلکه یک شخص است. اگرچه این دو ذات، مجزا باقی می‌مانند، اما به گونه‌ای متحد هستند که مسیح یک شخص می‌باشد.همان‌گونه که پیش از این مشاهده نمودیم، این واقعیت که مسیح دارای دو ذات است، به این معنا می‌باشد که چیزهایی که در مورد ذات بشری او صادق است، در مورد ذات الهی‌اش صدق نمی‌کند. به همین نسبت، چیزهای که در خصوص ذات الهی‌اش صادق بوده، در مورد ذات انسانی‌اش صدق نمی‌کند. برای نمونه، ذات انسانیِ مسیح گرسنه شد، در حالی که‌ذاتِ الهی او هرگز نمی‌توانست گرسنه شود. در نتیجه، زمانی که مسیح در این دنیا گرسنه گشت، این ذات انسانیِ او بود که گرسنه شد، نه ذات الهی‌اش.
    7. ولی‌واقعیتی که در اینجا می‌خواهیم به درک آن برسیم، این است که به برکتِ‌اتحاد این دو ذات در یک شخص، مسیح قادر بود همۀ آن ویژگیهایی را داشته باشد که فقط مختص به یکی از این دو ذات بوده است. به عبارت دیگر، مسیح کارهایی را انجام داد که فقط یک ذات، قادر به انجام آنها می‌بود. همچنین، کل شخصیت مسیح، کارهایی را انجام داد که فقط مختص به یک ذات بوده، و از ذاتِ دیگر برنمی‌آمد. به بیان ساده‌تر، این بدان معناست که اگر کاری وجود داشته باشد که تنها یکی‌از دو ذات مسیح قادر به انجامش باشد، باز مسیح می‌تواند بگوید که من آن را به انجام رساندم
    8. آیات فراوانی وجود داشته که حاکی از این حقیقتند. برای نمونه، عیسی در انجیل یوحنا ۸:‏۵۸ می‌فرماید: « . . . پیش از آنکه ابراهیم باشد، من هستم.» باید توجه داشت که پیش از ابراهیم، ذات انسانی مسیح وجود نداشته، بلکه این ذات الهی او بود که پیش از ابراهیم، و از ازل وجود داشته است. ولی‌از آنجا که مسیح یک نفر است، می‌توانست بگوید که پیش از اینکه ابراهیم باشد، او بوده است.
    9. نمونه‌ای دیگر، مرگ مسیح است. خدا نمی‌تواند بمیرد. وقتی از مرگ مسیح سخن می‌گوییم، هرگز نباید آن را مرگ خدا نام ببریم. انسانها می‌میرند؛ و ذات انسانی عیسی هم مرد. بنابراین، هرچند ذات الهی عیسی نمرد، اما به سبب اتحاد دو ذات در شخص مسیح، باز هم می‌توانیم بگوییم که شخص مسیح، مرگ را تجربه کرد؛ چرا که در شخص مسیح، دو ذات متحد بودند. از این‌رو، گُرودِم می‌گوید: «ذات الهی عیسی، به خاطر اتحاد با ذات انسانی‌اش، به گونه‌ای حس مردن را تجربه نمود. شخص مسیح مرگ را تجربه کرد
    10. آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که عیسی با وجود اینکه دانای مطلق بود (یوحنا ۲۱:‏۱۷)، چطور می‌توانست بگوید که از روز و ساعت بازگشتش بی‌خبر است (متی ۲۴:‏۳۶)؟ اگر عیسی خداست، چرا از روز بازگشتِ خود اطلاع نداشت؟ اگر درک کنیم که مسیح یک شخص با دو ذات است، این سوال برطرف خواهد شد. پاسخ این است که عیسی در ذات انسانی‌اش، از همه‌چیز خبر نداشت. از این‌رو، در ذات انسانی‌اش، واقعاً از روز و ساعت بازگشت خود اطلاعی نداشت؛ اما‌در ذات الهی‌اش، بر همه‌چیز واقف بود؛ و در آن ذات الهی، می‌دانست که چه موقع بازخواهد گشت.
    11. چون عیسی انسان است، او نیز همان چیزهایی را تجربه کرده که ما تجربه می‌کنیم. چون او انسان است، می‌تواند صمیمانه‌تر با ما همذات‌پنداری کند. چون او انسان است، می‌تواند هنگامی که دیگر قوتی در ما نمانده، در مقام کاهن اعظم به یاری ما بشتابد و با ما همدردی نماید. چون او انسان است، می‌توانیم به او همبسته باشیم
    12. مسیح همة ایمانداران با تولد تازه را در واقعه ای بنام ربوده شدن از روی زمین بر می دارد (1 تسالونیکیان 4 : 13-18، 1 قرنتیان 15 : 51-54). در حضور تخت داوری مسیح، این ایمانداران برای اعمال خوب و خدمت وفادارانه در زندگی زمینیشان پاداش می گیرند و یا بعلت عدم خدمت و اطاعت پاداش را از دست می دهند، اما زندگی ابدیشان را از دست نمی دهند (1 قرنتیان 3 : 11-15، 2 قرنتیان 5 : 10).

حضرت عیسی مسیح (ع)

عیسی (عبری: ישוע،[الف] یونانی باستان: Ἰησοῦς؛[ب] حدود ۴ قبل از میلاد – ۳۰ / ۳۳ میلادی) که به عیسی مسیح و عیسی

 ناصری نیز معروف است، واعظ یهودی و رهبر دینی در قرن اول میلادی بود. او شخصیت مرکزی مسیحیت، بزرگ‌ترین دین

 جهان، است. غالب مسیحیان اعتقاد دارند او تجسم خدای پسر و مسیح وعده داده شده در عهد عتیق است.


عیسی در شکل کنونی (Ἰησοῦς)[پ] در زبان یونانی ریشه دارد. نام یونانی خود از ישוע (یشوع) عبری گرفته‌است. این

 اسم که در اصل יהושע (یِهُشوعا، به‌طور خلاصه‌تر یوشع) بوده در لغت به معنی «یهوه نجات می‌بخشد» است


عیسی (یشوع)




























در روایات اناجیل، عیسی بخش بزرگی از تبلیغ خود را صرف انجام معجزات، به خصوص شفا دادن، می‌کند.[۱۵۷] آن معجزات

 در دو دسته اصلی قرار می‌گیرند: معجزات درمانی و معجزات طبیعت.[۱۵۸] معجزات درمانی شامل درمان مشکلات

 جسمانی، جن‌گیری[۱۹][۱۵۹] و زنده‌کردن مردگان می‌شود.[۱۶۰] از جمله معجزات طبیعت تبدیل آب به شراب، راه رفتن روی

 آب و آرام کردن طوفان هستند که کنترل عیسی بر طبیعت را نشان می‌دهند. عیسی ذکر می‌کند که معجزاتش دارای منشأ

 الهی هستند. مخالفان عیسی او را متهم کردند با کمک بعل‌الذباب، از امیران شیاطین، جن‌گیری می‌کند اما عیسی جواب داد

 که با روح خدا یا انگشت خدا چنان می‌کند. او استدلال کرد شیطان به شیاطین خود اجازه نخواهد داد به فرزندان خدا یاری

 برسانند زیرا باعث می‌شود در خاندانش جدایی افتد و ملکوتش به نابودی کشیده شود؛ به علاوه، او از مخالفانش پرسید اگر

 جن‌گیری من با یاری بعل‌الذباب انجام می‌شود، «شاگردان شما به یاریِ چه کسی جن‌ها را بیرون می‌کنند؟»[۱۶۱][۱۶۲] در باب

 ۱۲ متی، عیسی ذکر می‌کند «هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شود، مورد آمرزش واقع خواهد شد، امّا کفر به روح

 آمرزیده نخواهد شد. هر شخصی چیزی بر ضد پسر انسان بگوید، آمرزیده خواهد شد، امّا هر کسی که بر


 ضد روح‌القدس سخنی بگوید، نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد.»

در انجیل یوحنا، معجزات عیسی «آیت» توصیف شده‌اند که عیسی آن‌ها را به نمایش گذاشت تا مأموریت و الوهیت خود را


 ثابت کند؛[۱۶۳][۱۶۴] اما در اناجیل هم‌نوا، زمانی که علمای دین و فریسیان از او «آیتی» خواستند تا ادعای خود را به اثبات برساند، درخواستشان را رد کرد[۱۶۳] و جواب داد: «نسل شرارت‌پیشه و زناکار آیتی می‌خواهند! امّا آیتی به آن‌ها داده نخواهد شد، به غیر از آیت یونس نبی. چون نظیر که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در دل زمین خواهد بود.» در اناجیل هم‌نوا مردم معمولاً با وحشت به معجزات عیسی واکنش نشان می‌دهند و از او می‌خواهند بیمارانشان را شفا دهد اما در انجیل یوحنا واکنش جمعیت همراه با اعتماد و ایمان است.[۱۶۵] یکی از مشخصه‌های تمام معجزات عیسی این است که او آن‌ها را آزادانه انجام می‌دهد و هرگز در ازای آن‌ها پولی درخواست نمی‌کند یا پولی که به او پیشنهاد می‌دهند را نمی‌پذیرد.[۱۶۶] توصیف معجزات عیسی در انجیل‌ها در اغلب موارد با توضیح تعالیم عیسی همراه است و معجزات خود شامل عناصری از آن تعالیم هستند.[۱۶۷][۱۶۸] بسیاری از معجزه‌ها اهمیت ایمان را می‌آموزند. مثلاً در شفای ده جذامی یا زنده کردن دختر یایروس، عیسی به آن‌ها می‌گوید این معجزات به دلیل ایمانشان بوده‌است.[۱۶۹][۱۷۰]

انجیل یوحنا از دو اتفاق دیگر قبل از هفته مقدس خبر می‌دهد.[۱۱۶] در العیزریه عیسی لازاروس را از مرگ برمی‌خیزاند. این آیت محکم[۹۳] باعث تنش با مقامات محلی می‌شود[۱۴۱] و آنان برای قتل عیسی توطئه‌چینی می‌کنند.[۱۱۶] بعد در موقع شام، شش روز پس از عید پسخ، مریم بیت‌عنیایی پاهای عیسی را «عطری گران‌بها از سنبل خالص» عطرآگین کرده و با موهای خود خشک کرد.[۱۸۵] پس از این اتفاقات است که عیسی وارد اورشلیم می‌شود.[۱۱۶] در زمان ورود او، مردم به استقبالش آمده و تشویقش می‌کنند که باعث دشمنی بیشتر بزرگان شهر با عیسی می‌گردد.[۱۴۱] انجیل یوحنا سپس شام آخر را روایت می‌کند.

علمای یهود عیسی را به درگاه پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی، می‌برند تا عیسی را برای اتهاماتی نظیر کفر، تحریک مردم به عدم پرداخت مالیات به روم، جادوگری و ادعایش مبنی بر «پادشاه یهود»، پسر انسان و ناجی جهان بودن، محاکمه کند.[۲۰۶] کلمه «پادشاه» در مکالمه میان پیلاطس و عیسی نقشی مرکزی دارد. در یوحنا، عیسی متذکر می‌شود که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست اما به‌طور صریح هم انکار نمی‌کند که پادشاه یهود است.[۲۱۰][۲۱۱] در لوقا، پونتیوس پیلاطس پس از فهمیدن دربارهٔ جلیله‌ای بودن عیسی،[۲۱۲][۲۱۳] دستور می‌دهد او را نزد هیرودیس آنتیپاس ببرند زیرا هیرود حاکم جلیل بود.[۲۱۴] نزد هیرود، عیسی هیچ پاسخی به سوالات او نمی‌دهد. نتیجتاً، هیرود و سربازانش عیسی را مسخره کرده و با پوشاندن لباسی شاهانه به او تا چون یک پادشاه به نظر برسد، او را دوباره نزد پیلاطس می‌فرستند.[۲۱۵] پیلاطس بزرگان یهود را فرامی‌خواند و به آن‌ها اعلام می‌کند «من این مرد را مجرم نیافتم.»[۲۱۴]

مطابق یکی از سنت‌های عید پسح در آن دوره، پیلاطس قرار بود با خواست مردم یکی از زندانیان را آزاد کند. او از جمعیت می‌خواهد که یکی از بین عیسی و قاتلی به نام باراباس را انتخاب کنند.[۲۱۶] مردم تحت تأثیر ریش‌سفیدان، درخواست می‌کنند که باراباس آزاد و عیسی مصلوب شود.[۲۱۷] پیلاطس تقصیرنامه‌ای به زبان‌های عبری، لاتین و یونانی می‌نویسد که بر روی آن نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» و قرار بود بر صلیب عیسی نصب شود.[۲۱۸] آنگاه عیسی را به سربازان می‌دهد تا او را مصلوب کنند. آن‌ها تاجی از خار بر سر او می‌گذارند و به تمسخر «پادشاه یهود» می‌خوانندش و قبل از اینکه عیسی را برای مصلوب شدن به گلگتا ببرند، او را می‌زنند.

گلگتا یا جلجتا (عربیجلجثة‎؛ یونانی باستانΓολγοθᾶ[ς] Golgotha[s]سریانی آرامی: golgolta; انگلیسیCalvary‎) نام تپه ای است که رومی‌ها در آن عیسی مسیح را به صلیب کشیدند.[۱] گلگتا در بیرون دیوارهای دفاعی اورشلیم (أسوار القدس) واقع است.[۲] نام این تپه در هر چهار انجیل آمده‌است: انجیل متی ‎۲۷: ۳۳، انجیل مرقس ‎۱۵: ۲۲، انجیل لوقا ‎۲۳: ۳۳ و انجیل یوحنا ‎۱۹: ۱۷.کلیسای مقبرهٔ مقدس نیز در این محل ساخته شده‌است.[۳] در انجیل متی ‎و مرقس، گلگتا، محل جمجمه (یونانی باستانΚρανίου Τόπος) ترجمه شده‌است،[۴][۵] که واژهٔ انگلیسی کالواری، از آن گرفته شده‌است

هر چهار انجیل متعارف مصلوب شدن عیسی را روایت کرده‌اند. بعد از محاکمه‌ها، عیسی را درحالی‌که صلیب خود را حمل می‌کرد به گلگتا بردند؛ مسیری که طی کردند را به صورت سنتی راه اندوه می‌نامند. بنا به سه انجیل هم‌نوا، رومیان شخصی به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند در حمل صلیب عیسی را یاری کند.[۲۲۱][۲۲۲] در لوقا، عیسی به زنانی که به دنبالش می‌آمدند و گریه می‌کردند می‌گوید «برای من گریه نکنید، بلکه به خاطر خود و فرزندانتان اشک بریزید.»[۲۲۳] در گلگتا، به او شرابی مخلوط با مر مکی یا حنظل دادند تا درد را احساس نکند، اما بنا به متی و مرقس، این پیشنهاد را رد کرد.

بعد از آن، سربازان عیسی را بر صلیب کشیدند و لباس‌هایش را غارت کردند. در بالای سر عیسی بر روی صلیب نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود.» سربازها و رهگذران او را به خاطر آن نوشته مسخره می‌کردند. 

در متی، گور توسط نگهبانان محافظت می‌شود. فرشته‌ای از بهشت آمده و قبر را می‌گشایند که سبب از هوش رفتن نگهبانان از ترس می‌شود. عیسی بعد از اینکه مریم مجدلیه و «آن یکی مریم» از قبر بازدید کردند، بر آن‌ها ظاهر می‌شود. سپس به سراغ یازده حواری باقی مانده در جلیل می‌رود و به آن‌ها این وظیفه را محول می‌کند که همه ملل را به نام پدر، پسر، روح‌القدس تعمید دهند

در لوقا، مریم مجدلیه و دیگر زنان دو فرشته را در قبر می‌بینند اما ۱۱ حواری حرف‌های آن‌ها را باور نمی‌کنند. عیسی با دو نفر از حواریونش در عمواس دیدار می‌کنند و چندی بعد با پطروس ملاقات. سپس، او در همان روز در اورشلیم بر حواریونش ظاهر می‌شود. علی‌رغم اینکه عیسی به صورت رمزآلودی ظاهر و بعد غیب می‌شود، به حواریونش اجازه می‌دهد به او را لمس کنند و غذایی می‌خورد تا به آن‌ها ثابت کند که یک روح نیست. در اینجا نیز فرمان خود مبنی بر پخش تعالیمش در میان ملل را تکرار می‌کند

در یوحنا، مریم مجدلیه در ابتدا تنهاست اما بعد پطروس و «حواری که عیسی دوستش می‌داشت» هم به او می‌پیوندد تا از قبر بازدید کنند. عیسی سپس بر مریم مجدلیه و بعد بر حواریونش ظاهر می‌شود و به آن‌ها نیروی بخشیدن یا نبخشیدن گناهان را اعطا می‌کند. در ملاقات دوم با حواریون، به توما که برخاستنش را باور نداشت، ثابت می‌کند که واقعی است. حواریون سپس به جلیل بازمی‌گردند و عیسی دوباره به ملاقاتشان می‌رود. آنجا در دریاچه طبریه عیسی معجزه ماهیگیری را انجام می‌دهد و بعد از آن از پطرس می‌خواهد به حواریونش خدمت کند

عروج عیسی به بهشت در باب ۲۴ لوقا و باب ۱ اعمال رسولان توصیف و در نامه به تیموتاوس بدان اشاره شده‌است. بنا به اعمال رسولان، ۴۰ روز بعد از برخاستن، در برابر نگاه حواریون به سوی آسمان رفت و در ابری ناپدید شد. بنا به باب سومِ نامه اول پطرس، «عیسی به بهشت رفت و در دستان امن خداست.»

اعمال رسولان به چند مرتبه دیده شدن عیسی بعد از عروجش اشاره می‌کند. در باب هفتم، استفان به بهشت نگاه و «عیسی را در دست راست خدا» مشاهده می‌کند.[۲۳۳] در راه دمشق، پولس بعد از دیدن «نوری خیره‌کننده از گرداگرد آسمان» و صحبت با عیسی، به مسیحیت می‌گرود. 

عیسی وعده می‌داد که یک شخصیت آخرالزمانی، به‌نام «پسر انسان»، به‌زودی با قدرت و جلال سوار بر ابرها خواهد آمد تا برگزیده‌شدگان را از چهار سوی جهان گرد آورد. عیسی از خودش هم با عبارت «پسر انسان» یاد می‌کرد اما محققان مطمئن نیستند که این دو یکی باشند. پولس و دیگر مسیحیان اولیه معتقد بودند که «عیسای برخاسته از مرگ» همان «پسر انسان» است

مسیح خوانده‌شدن عیسی نشان‌دهنده آن است که پیروان عیسی او را به عنوان وارث داوود، که برخی از یهودیان انتظار بازگشتش را می‌کشیدند تا اسرائیل را نجات دهد، پذیرفته بودند.

در انجیل‌ها روایت شده که یکی از حواریون عیسی به او خیانت کرد و تحویلش داد. به عقیده محققان زیادی این یک روایت بسیار قابل اعتماد است.[۳۰۶] عیسی به دستور پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی یهودیه، اعدام شد.[۳۰۳] پیلاطس به احتمال زیاد وعده‌های عیسی در ربط با ملکوت الهی را تهدیدی علیه حکومت روم در منطقه یافت و برای اعدام عیسی با رهبران یهودیان همکاری کرد.[۳۰۷] کاهنان اعظم صدوقی معبد دوم احتمالاً بنا به دلایل سیاسی خواستار اعدام عیسی بودند، نه به‌خاطر آموزه‌های دینی او.

محققان امروز اتفاق نظر دارند که عیسی یک یهودی اهل فلسطین قرن اول میلادی بود.[۳۳۰][۳۳۱] عهد جدید یونانی او را Ἰουδαῖος (یودایوس) خوانده‌است که می‌تواند بر دین یهودیت، قومیت یهودی یا هر دو دلالت داشته باشد.[۳۳۲][۳۳۳][۳۳۴] بنا به امی جیل لوین، پاسخ دادن به سؤال دربارهٔ قومیت عیسی به شدت سخت است و پژوهشگران فقط قبول دارند «عیسی یک یهودی بود»، بدون اینکه توضیح دهند منظور از «یهودی» دقیقاً چیست

غیر از پیروان و مریدان خودش، سایر یهودیان معاصر عیسی ادعای او مبنی بر مسیح بودن را رد کردند، نظری که اکثریت یهودیان امروز نیز بر آن تأکید دارند. الهی‌دانان، شوراهای سراسری، اصلاح‌گران و دیگر مسیحیان در طول قرون مطالب زیادی در ربط با عیسی نوشته‌اند. تعاریف مختلف از عیسی منجر به ظهور مذاهب مسیحی و جدایش‌های مختلف شده‌است. مانویان، گنوس‌ها، مسلمانان، دروزها، بهائیان و ادیان دیگری برای عیسی در دین خودشان جایگاه ویژه‌ای قائل شده‌اند.

عیسی شخصیت مرکزی مسیحیت است.[۳۵۳] در میان مسیحیان نظرات دربارهٔ عیسی متفاوت است اما عقایدی وجود دارند که در بین مذاهب مختلف مشترکند.[۳۵۴][۳۵۵][۳۵۶] منابع مختلف، از جمله اناجیل متعارف و رسائل عهد جدید نظیر نوشته‌های یوحنایی و آثار پولس، در شکل‌گیری دیدگاه‌های مسیحی دربارهٔ عیسی تأثیرگذار بوده‌اند. آن نوشته‌ها حاوی نظرات کلیدی مسیحیان دربارهٔ عیسی هستند، شامل الوهیت عیسی، زندگی انسانی و زمینی او و اینکه وی مسیح و پسر خدا بوده‌است.[۳۵۷] اگرچه در بسیاری از موارد اعتقادات مشترکی دارند، مذاهب مسیحی بر روی همه موارد متفق‌القول نیستند. نتیجتاً اختلافات بزرگ و کوچک در ربط با آموزه‌ها و باورها در مسیحیت در طول قرن‌ها وجود داشته‌است

بیشتر مسیحیان عقیده دارند عیسی هم یک انسان بود و نیز پسر خدا.[۹۰] با وجود اینکه بحث‌هایی در میان الهی‌دانان در ربط با طبعیت ذات او وجود دارد، مسیحیان تثلیثی در کل بر آنند که عیسی کلمه، تجسم و پسر خداست؛ پس هم کاملاً الهی است و هم کاملاً انسانی. البته تثلیث در میان همه مسیحیان پذیرفته نشده‌است.[۳۶۴][۳۶۵] پس از اصلاحات پروتستانی، مسیحیانی چون میکاییل سروتوس باورهای باستانی که برای عیسی دو ذات قائل بودند را زیر سؤال بردند.[۲] کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان،[۳۶۶] یونیتارینیسم و شاهدان یهوه از جمله عقاید مسیحی هستند که تثلیث را باور ندارند.[۳۶۷]

علاوه بر شخص عیسی که در میان مسیحیان محترم است، نام او نیز جایگاه والایی در میان مسیحیان از روزهای اولیه مسیحیت داشته و دارد

یکی از پایه‌های یهودیت یگانگی و یکتایی مطلق خداست و پرستش یک شخص بت‌پرستی به حساب می‌آید.[۳۷۰] نتیجتاً، یهودیان الوهیت،[۳۰۸] واسطه خدا بودن یا بخشی از تثلیث بودن عیسی یا هر مسیح یهودی دیگری را رد می‌کنند.[۳۷۱] بنا به یهودیت عیسی، مسیح نبود؛ آن‌ها می‌گویند که او هیچ‌کدام از پیشگویی‌های مسیح در تنخ را برآورده نکرد و خصوصیات شخصی مسیح را هم نداشته.[۳۷۲] یهودیان استدلال می‌کنند که وعده ساخت معبد سوم را به سرانجام نرساند، یهودیان را در اسرائیل گرد هم نیاورد، صلح را در جهان برقرار نکرد و همه جهان را تحت خدای اسرائیل متحد نکرد

در اسلام، عیسی بن مریم یکی از پیامبران مهم[۳۸۲][۳۸۳] خدا (الله) در نظر گرفته می‌شود که انجیل بر او نازل شد و برای اثبات نبوتش معجزاتی را به نمایش می‌گذاشت.[۳۸۴][۳۸۵][۳۸۶] عیسی همچنین عنوان مسیح دارد ولی از دیدگاه اسلامی این به معنی خداگونه بودن او نیست. اسلام مصلوب شدن و سپس برخاستن او از مرگ را انکار و بر این نظر است که او جسماً به آسمان عروج کرده‌است

در مانویت، مانند سنت‌های قدیمی‌تر گنوسی، میان شخصیت زمینی عیسی و شخصیت آسمانی او تمایز قائل شده‌است. یکی عیسی ناصری، یک مرد زمینی است و دیگری یک ناجی آسمانی. این تمایز احتمالاً مسبوق به سابقه بوده، زیرا مانی مدتی را نزد فرقه یهودی-مسیحی الخسائیه سپری کرده بود

در مسیحیت گنوسی (که امروزه تقریباً منقرض شده‌است)[۴۰۸] عقیده بر این است عیسی از ملک الهی فرستاده شد و دانش نهانی (گنوسیس) لازم برای رستگاری را با خود آورد. بیشتر گنوسی‌ها معتقد بودند که عیسی انسانی است که هنگام تعمید خود روح «مسیح» به او وارد شد. این روح هنگام مصلوب‌شدن بدن عیسی را ترک کرد، اما زمانی که از مرگ برخاست دوباره به او پیوست. علی‌رغم این، برخی از گنوسی‌ها معتقد بودند که عیسی تن جسمانی نداشت و تنها به نظر می‌رسید که دارد.[۴۰۹] در دین دروز، عیسی یکی از پیامبران مهم خدا محسوب می‌شود

در حکمت الهی که بسیاری از تعالیم عصر نو از آن ریشه گرفته‌است،[۴۱۴] عیسی با عنوان «استاد عیسی» خطاب می‌شود و عقیده بر آن است که او یک مصلح معنوی بود و بعد از حلول در بدن‌های متعدد، سرانجام در تن عیسی حلول کرد.

ویرانی کامل اورشلیم در سال ۷۰ میلادی بعد از محاصره شهر توسط رومیان، باعث شده بقای آثار باستانی مربوط به یهودیه در قرن اول را بسیار غیرمحتمل کرده و از تاریخ اورشلیم در اواخر قرن اول و قرن دوم تقریباً هیچ نمانده

کاتولیک قرن شانزدهم، با کنایه به ازدیاد اشیاء منسوب به عیسی و بناهایی که ادعا شده از چوب صلیبی که برای مصلوب‌کردن او استفاده شد ساخته شده‌اند، اشاره کرده‌است.[۴۴۰] نیز بیش از ۳۰ میخ امروزه در اروپا وجود دارد که مسیحیان مقدس می‌دانندشان زیرا اعتقاد دارند که از آن‌ها برای تصلیب عیسی استفاده شده‌است؛ حال آن‌که محققان معتقدند عیسی تنها با ۳ یا ۴ میخ مصلوب شد.[۴۴۱] از برخی از این اشیاء زائرانی هم دارند. از بقایای ادعا شده تاج خار که زوار معدودی دارد گرفته، تا کفن تورین که زائران میلیونی، از جمله دو پاپ (ژان پل دوم و بندیکت شانزدهم) دارند

در این نوع اعدام، مجرم را به وسیله طناب و سه میخ بزرگ در دستها و پاها (دو میخ در مچ دو دست و یک میخ برای رو هر دو پا) به صلیبهایی با ارتفاع عمومی ۵-۶ متر از سطح زمین می‌بستند. سپس صلیب را بر پا کرده در زمین محکم می‌نمودند. قربانی سپس در همان حال رها می‌شد و در نهایت به خاطر خونریزی شدید، گرسنگی و تشنگی، حمله پرندگان و سایر عوامل جان می‌سپرد. سپس مأموران اعدام، ساق پاهای جسد را با وسایلی می‌شکستند و آن را از صلیب جدا کرده پایین می‌آوردند. جسد در نهایت به دست خانواده یا مأموران دولتی به خاک سپرده می‌شد.


در سال ۲۰۰۶ میلادی متیو مسلن و پیرز میچل با بررسی بیش از ۴۰ مقاله در این باره نظریه‌هایی از جمله پارگی قلبی تا آمبولی ریه را برشمرده‌اند.[۱۴] در سال ۱۸۴۷ برپایه‌گذارش انجیل یوحنا ۱۹:۳۴ در بیرون آمدن خون و آب پس از آنکه پهلوی عیسی با نیزه سوراخ شده، پزشکی به نام ویلیام استرود نظریه پارگی قلبی را دلیل مرگ عیسی دانست


عیسی در انجیل متی فصل 12 آیه 40 می گوید "همانطور که یونس سه شبانه روز در شکم آن ماهی بزرگ ماند، من نیز سه شبانه روز در دل زمین خواهم ماند." آنهایی که معتقدند مصلوب شدن در روز جمعه اتفاق افتاده است، می گویند روشی هست که می توان با آن، در قبر بودن عیسی مسیح بمدت سه روز را محاسبه کرد. در افکار عمومی جامعه یهودی قرن اول میلادی، قسمتی از روز بعنوان یک روز کامل محسوب می شد. از آنجایی که عیسی قسمتی از جمعه و تمام شنبه و قسمتی از یکشنبه را در قبر بود، می توان گفت که سه روز در قبر بوده است. یکی از بحث های اساسی در مورد اینکه جمعه روز مصلوب شدن بوده، در انجیل مرقس فصل 15 آیه 42 دیده می شود که می گوید عیسی در "روز قبل از سبت" مصلوب شد. اگر منظور، سبت هفتگی باشد، یعنی شنبه، آنوقت می توان گفت که روز جمعه روز مصلوب شدن او بوده است. بحث دیگر برای روز جمعه می گوید آیاتی مثل متی فصل 16 آیه 21و لوقا فصل 9 آیه 22 می گویند که عیسی روز سوم قیام می کند، بنابراین او مجبور نبود تمام سه شبانه روز را در قبر بگذراند. در حالیکه بعضی از ترجمه ها، نه همه آنها، حاکی از "در روز سوم" دارند و همه نیز موافق نیستند که "در روز سوم" بهترین ترجمه ایست که برای این آیات انجام شده است. بعلاوه، مرقس فصل 8 آیه 31 می گوید که عیسی" بعد" از سه روز قیام کرد.

بحث پنج شنبه نقطه نظر مصلوب شدن در جمعه را اینگونه توضیح داده، می گوید که وقایع زیادی ( بعضی می گویند حدود 20 واقعه) بین زمان دفن کردن مسیح در عصر جمعه تا صبح روز یکشنبه در جریان بودند. کسانی که به مصلوب شدن در پنج شنبه معتقدند می گویند که چون شنبه، سبت یهودیان، تنها روز کامل بین عصر جمعه و صبح یکشنبه است، بنظر می آید که یکی دو روز اضافه این مشکل را حل می کند و اینطور استدلال می آورند که مثلا اگر شما دوستی را از دوشنبه شب ندیده باشید و او را صبح پنج شنبه ببینید، به او می گویید که سه روز است تو را ندیده ام، در حالیکه عملا 60 ساعت (دو روز و نیم) بوده. اگر عیسی مسیح روز پنج شنبه مصلوب شد، مثل این مثال می توان گفت که سه روز در قبر بوده است.

کسانی که به مصلوب شدن عیسی در چهارشنبه معتقدند، میگویند در آن هفته دو سبت بوده است. بعد از اولین سبت، که در غروب مصلوب شدن بود (مرقس فصل 15 آیه 42 و لوقا فصل 23 آیه های 52 تا 54 )، زنان عطریات خریدند- توجه کنید که بعد از سبت خرید کردند (مرقس فصل 16 آیه 1). این دید که چهار شنبه روز مصلوب شدن بود، می گوید "سبت" در جشن فصح بود (رجوع کنید به لاویان فصل 16 آیه های 29 تا 31، فصل 23 آیه های 24 تا 32 و آیه 39 که در آنها روزهای خیلی مقدس نیز به عنوان سبت خوانده شده اند و سبت الزاما روز هفتم هفته نیست). سبت دوم آن هفته، سبت معمولی هفتگی بود. توجه کنید که در لوقا فصل 23 آیه 56، زنان که بعد از سبت اول عطریات خریده بودند، برگشتند، عطریات را آماده کردند و بعد "در روز سبت استراحت کردند" .عده ای می گویند که زنان نمی توانستند تا بعد از سبت عطریات بخرند، این در حالی است که، قبل از سبت آنها را آماده کرده بودند و این تنها در صورتی امکان دارد که دو سبت وجود داشته است. با این دید که دو سبت وجود داشته، اگر عیسی در پنح شنبه مصلوب شده، روز مقدس (فصح) پنج شنبه غروب شروع شده و غروب جمعه تمام شده یعنی در شروع سبت همیشگی هفتگی که شنبه می باشد. خرید عطریات بعد از سبت اول (فصح) به این معنی بوده که خرید آنها در روز شنبه، شکستن قانون سبت بوده است.

پس بر اساس عقیده مصلوب شدن عیسی مسیح در چهارشنبه، تنها توضیحی که گفته کتاب مقدس را در مورد زنها و عطریات بهم نمی زند و درک دقیقی از متی فصل 12 آیه 40 می دهد، این است که عیسی در چهارشنبه مصلوب شده باشد. روز سبت که روز خیلی مقدسی بود (فصح) در روز پنج شنبه بود، زنان عطریات را (بعد از آن) در جمعه خریداری کردند و به خانه ها برگشتند و در همان روز عطریات را آماده کردند و در شنبه که سبت هفتگی بود استراحت نمودند و بعد عطریات را صبح زود یکشنبه به قبر آوردند. عیسی نزدیک غروب چهارشنبه دفن شد، که در تقویم یهودی روز پنج شنبه محسوب می شود. با استفاده از تقویم یهودی، شما شب پنج شنبه (شب اول) را دارید، پنج شنبه (روز اول)، شب جمعه (شب دوم)، روز جمعه (روز دوم)، شب شنبه (شب سوم)، و روز شنبه (روز سوم). ما دقیقا نمی دانیم که او در چه موقع از روزقیام کرد، اما می دانیم که قبل از طلوع آفتاب در یکشنبه بوده است. این احتمال وجود دارد که او درست بعد از غروب شنبه، که اولین روز هفته در تقویم یهودیان است، قیام کرده باشد. کشف قبر خالی درست بعد از طلوع آفتاب اتفاق افتاده است (مرقس فصل 16 آیه 2) ، یعنی تا قبل از اینکه هوا کاملا روشن شود ( یوحنا فصل 20 آیه 1).

یک مشکل احتمالی با فرضیه چهارشنبه این است که شاگردانی که با عیسی در راه دهکده عموآس بودند، در همان روز قیام مسیح بوده است(لوقا فصل 24 آیه 13). شاگردان، که عیسی را تشخیص نمی دهند، برای او مصلوب شدن عیسی را تعریف می کنند (لوقا فصل 24 آیه 21) و می گویند که "امروز روز سوم از این وقایع است" (لوقا فصل 24 آیه 22). چهارشنبه تا یکشنبه، چهار روز است. یک توضیح احتمالی این است که ممکن است آنها از غروب چهارشنبه که عیسی را دفن کردند، حساب کرده باشند که شروع پنج شنبه در تقویم یهودیان است و پنج شنبه تا یکشنبه را می توان سه روز حساب کرد.


بندیکت شانزدهم معتقد است که فقط روحانیون و اعضای ارشد معبد یهودیان در اورشلیم و گروه کوچکی از هواداران آنها در اصل مسئول مصلوب شدن عیسی مسیح بوده اند و منظور یوحنا از "یهودیان" قاعدتا "اشراف معبد" بوده است چون پیامبر مسیحیان خود را پادشاه یهودیان می نامیده و به همین اعتبار، برخی قواعد فقهی یهود را لغو کرده است.

(مرقس ۱۴: ۱-۲؛ لوقا ۲۲: ۱-۲)

۱ و چون عیسی همه این سخنان را به اتمام رسانید، به شاگردان خود گفت:  ۲ ‌«می‌دانید که بعد از دو روز عید فصح است که پسـر انسان تسلیم کرده می‌شود تا مصلوب گردد.»  ۳ آنگاه رؤسای کَهَنِه و کاتبان و مشایخ قوم در دیوانخانه رئیس کهَنه که قیافا نام داشت جمع شده،  ۴ شورا نمودند تا عیسی را به حیله گرفتار ساخته، به قتل رسانند.  ۵ اما گفتند: «نه در وقت عید مبادا آشوبی در قوم بر پا شود.»

(مرقس ۱۵: ۱۶-۲۰)

۲۷ آنگاه سپاهیان والی، عیسی را به دیوانخانه برده، تمامی فوج را گرد وی فراهم آوردند.  ۲۸ و او را عریان ساخته، لباس قرمزی بدو پوشانیدند،  ۲۹ و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند و نی بدست راست او دادند و پیش وی زانو زده، استهزا کنان او را می‌گفتند: «سلام ای پادشاه یهود!»  ۳۰ و آب دهان بر وی افکنده، نی را گرفته بر سرش می‌زدند.  ۳۱ و بعد از آنکه او را استهزا کرده بودند، آن لباس را از وی کنده، جامه خودش را پوشانیدند و او را بجهت مصلوب نمودن بیرون بردند.

(مرقس ۱۵: ۳۳-۴۱؛ لوقا ۲۳: ۴۴-۴۹؛ یوحنا ۱۹: ۲۸-۳۷)

۴۵ و از ساعت ششم تا ساعت نهم، تاریکی تمام زمین را فرو گرفت.

عیسی باز به آواز بلند صیحه زده، روح را تسلیم نمود.  ۵۱ که ناگاه پرده هیکل از سر تا پا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید،  ۵۲ و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدسین که آرامیده بودند برخاستند،  ۵۳ و بعد از برخاستن وی، از قبور برآمده، به شهر مقدس رفتند و بر بسیاری ظاهر شدند.  ۵۴ اما یوزباشی و رفقایش که عیسی را نگاهبانی می‌کردند، چون زلزله و این وقایع را دیدند، بی نهایت ترسان شده، گفتند: «فی‌الواقع این شخص پسر خدا بود.»  ۵۵ و در آنجا زنان بسیاری که از جلیل در عقب عیسی آمده بودند تا او را خدمت کنند، از دور نظاره می‌کردند،  ۵۶ که از آن جمله، مریم مجْدَلیه بود و مریم مادر یعقوب و یوشاء و مادر پسران زِبِدی.

محافظین بر سر قبر

۶۲ و در فردای آن روز که بعد از روز تهیه بود، رؤسای کهنه و فریسیان نزد پیلاطس جمع شده،  ۶۳ گفتند: «ای آقا ما را یاد است که آن گمراه کننده وقتی که زنده بود گفت: «بعد از سه روز بر ‌می‌خیزم.»  ۶۴ پس بفرما قبر را تا سه روز نگاهبانی کنند مبادا شاگردانش در شب آمده، او را بدزدند و به مردم گویند که از مردگان برخاسته است و گمراهی آخر، از اوّل بدتر شود.»  ۶۵ پیلاطس بدیشان فرمود: «شما کشیکچیان دارید. بروید چنانکه دانید، محافظت کنید.»  ۶۶ پس رفتند و سنگ را مختوم ساخته، قبر را با کشیکچیان محافظت نمودند.

(مرقس ۱۶: ۱-۸؛ لوقا ۲۴: ۱-۱۲؛ یوحنا ۲۰: ۱-۹)

۱ و بعد از سَبَّت، هنگام فجر روز اوّل هفته، مریم مجْدَلیه و مریم دیگر بجهت دیدن قبر آمدند.  ۲ که ناگاه زلزله‌ای عظیم حادث شد از آنرو که فرشته خداوند از آسمان نزول کرده، آمد و سنگ را از در قبر غلطانیده، بر آن بنشست.  ۳ و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفید بود.  ۴ و از ترس او کشیکچیان به لرزه درآمده، مثل مرده گردیدند.  ۵ اما فرشته به زنان متوجه شده، گفت: «شما ترسان مباشید!‌ می‌دانم که عیسای مصلوب را می‌طلبید.  ۶ در اینجا نیست زیرا چنانکه گفته بود برخاسته است. بیایید جایی که خداوند خفته بود ملاحظه کنید،  ۷ و به زودی رفته شاگردانش را خبر دهید که از مردگان برخاسته است. اینک پیش از شما به جلیل می‌رود. در آنجا او را خواهید دید. اینک شما را گفتم.»

معجزات عیسی-یوحنا«عیسی کارهای بسیار دیگری هم انجام داد که اگر جزئیات آن‌ها به تفصیل نوشته شود گمان می‌کنم تمام دنیا هم گنجایش کتابهایی را که نوشته می‌شد نمی‌داشت.» هنریک فن در لوس این معجزات را به چهار رده تقسیم می‌کند: شفاهاً، جن‌گیری، زنده کردن مردگان و کنترل بر طبیعت.



انجیل یوحنا و مطالب دیگر


1این چیزها را به شما گفتم تا لغزش نخورید. 2شما را از کنیسه ها بیرون خواهند کرد و در حقیقت زمانی می آید که هرکه شما را بکشد گمان می کند که با این کار به خدا خدمت می نماید. 3این کارها را با شما خواهند کرد، زیرا نه پدر را می شناسند و نه مرا. 4این چیزها را به شما گفتم تا وقتی زمان وقوع آن ها برسد گفتار مرا به خاطر آورید.
کار روح القدس
این چیزها را در اول به شما نگفتم زیرا خودم با شما بودم 5اما اکنون پیش کسی که مرا فرستاد می روم و هیچ یک از شما نمی پرسید: کجا می روی؟ 6ولی چون این چیزها را به شما گفتم دل های شما پُر از غم شد. 7با وجود این، این حقیقت را به شما می گویم که رفتن من برای شما بهتر است زیرا اگر من نروم پشتیبان تان پیش شما نمی آید اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد 8و وقتی او می آید دنیا را در مورد گناه و عدالت و قضاوت متقاعد می سازد. 9گناه را نشان خواهد داد چون به من ایمان نیاوردند، 10عدالت را آشکار خواهد ساخت چون من پیش پدر می روم و دیگر مرا نخواهند دید 11و واقعیت قضاوت به آن ها ثابت می شود چون حکمران این دنیا ملامت شده است.
12چیزهای بسیاری هست که باید به شما بگویم ولی شما فعلاً طاقت شنیدن آن ها را ندارید. 13در هر حال، وقتی او که روح راستی است بیاید شما را به تمام حقیقت رهبری خواهد کرد، زیرا از خود سخن نخواهد گفت بلکه فقط دربارۀ آنچه بشنود سخن می گوید و شما را از امور آینده باخبر می سازد. 14او مرا جلال خواهد داد، زیرا حقایقی را که از من دریافت کرده به شما اعلام خواهد نمود. 15هرچه پدر دارد از آن من است و به همین دلیل بود که گفتم: حقایقی را که از من دریافت کرده به شما اعلام خواهد نمود.
16بعد از مدتی، دیگر مرا نمی بینید ولی باز بعد از چند روز مرا خواهید دید.» 17پس بعضی از شاگردان به یکدیگر گفتند: «چرا او می گوید: بعد از مدتی دیگر مرا نخواهید دید ولی باز بعد از مدتی مرا خواهید دید، چون به نزد پدر می روم؟ مقصد او از این سخن چیست؟» 18سپس آن ها گفتند: «این مدتی که او دربارۀ آن سخن می گوید چیست؟ ما نمی دانیم دربارۀ چه چیز صحبت می کند.» 19عیسی فهمید که آن ها می خواهند در این باره از او چیزی بپرسند، پس به آن ها گفت: «من به شما گفتم که بعد از مدتی، دیگر مرا نخواهید دید ولی باز بعد از مدتی مرا خواهید دید. آیا بحث شما دربارۀ این است؟ 20به یقین بدانید که شما اشک خواهید ریخت و ماتم خواهید گرفت ولی جهان خوشی خواهد کرد. شما غمگین خواهید شد ولی غم شما به خوشی مبدل خواهد گشت. 21یک زن در وقت ولادت درد می کشد و از درد ناراحت است اما همین که طفل به دنیا می آید درد و ناراحتی خود را فراموش می کند به خاطر اینکه یک انسان به دنیا آمده است. 22شما هم همینطور اکنون غمگین و ناراحت هستید ولی شما را باز خواهم دید و در آن وقت شادمان خواهید شد و هیچ کس نمی تواند این خوشی را از شما بگیرد. 23در آن روز دیگر از من چیزی نخواهید پرسید. به یقین بدانید که هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما خواهد داد. 24تا کنون چیزی به نام من نخواسته اید، بخواهید تا به دست آورید و خوشی شما کامل گردد.
25تا به حال با مَثَل و کنایه با شما سخن گفته ام ولی زمانی خواهد آمد که دیگر با مَثَل و کنایه با شما صحبت نخواهم کرد، بلکه واضح و بی پرده دربارۀ پدر با شما سخن خواهم گفت. 26وقتی آن روز برسد خواهش خود را به نام من از خدا خواهید کرد و من نمی گویم که برای شما از پدر تقاضا خواهم نمود، 27زیرا پدر خودش شما را دوست دارد چون شما مرا دوست داشته اید و قبول کرده اید که من از جانب خدا آمده ام. 28من از نزد پدر آمدم و به دنیا وارد شدم و اکنون دنیا را ترک می کنم و به سوی پدر می روم.»
29شاگردان با او گفتند: «حالا به طور واضح و بدون اشاره و کنایه سخن می گویی. 30ما اکنون مطمئن هستیم که تو همه چیز را می دانی و لازم نیست کسی چیزی از تو بپرسد و به این دلیل است که ما ایمان داریم تو از نزد خدا آمده ای.» 31عیسی جواب داد: «آیا حالا ایمان دارید؟ 32ببینید، ساعتی می آید ـ و در واقع هم اکنون شروع شده است ـ که همۀ شما پراگنده می شوید و به خانه های خود می روید و مرا تنها می گذارید. با وجود این، من تنها نیستم زیرا پدر با من است. 33این چیزها را به شما گفتم تا در من سلامتی داشته باشید. در دنیا رنج و زحمت خواهید داشت. ولی شجاع باشید، من بر دنیا پیروز شده ام.»
(همچنین در متی ۲۶: ۵۹ - ۶۶ و مرقُس ۱۴: ۵۵ - ۶۴ و لوقا ۲۲: ۶۶ - ۷۱)
19کاهن اعظم از عیسی دربارۀ شاگردان و تعالیم او سؤالاتی کرد. 20عیسی جواب داد: «من به طور آشکارا و در مقابل همه صحبت کرده ام. همیشه در کنیسه و در عبادتگاه یعنی در جایی که همۀ یهودیان جمع می شوند تعلیم داده ام و هیچ وقت در پنهانی چیزی نگفته ام. 21پس چرا از من سؤال می کنی؟ از کسانی که سخنان مرا شنیده اند بپرس. آن ها می دانند چه گفته ام.» 22وقتی عیسی این را گفت یکی از نگهبانان که در آنجا ایستاده بود به او سیلی زده گفت: «آیا این طور به کاهن اعظم جواب می دهی؟» 23عیسی به او گفت: «اگر بد گفتم با دلیل خطای مرا ثابت کن و اگر درست جواب دادم چرا مرا می زنی؟» 24سپس حناس او را دست بسته پیش قیافا کاهن اعظم فرستاد.
(همچنین در متی ۲۷: ۴۵ - ۵۶ و مرقُس ۱۵: ۳۳ - ۴۱ و لوقا ۲۳: ۴۴ - ۴۹)
28بعد از آن، وقتی عیسی دید که همه چیز انجام شده است گفت: «تشنه ام» و به این طریق پیشگویی کلام خدا تمام شد. 29خمره ای پُر از سرکه در آنجا قرار داشت. آن ها اسفنجِ را به سرکه تر کردند و آن را بر سر نی ای گذارده پیش دهان او گرفتند. 30وقتی عیسی به سرکه لب زد گفت: «تمام شد.» بعد سر بزیر افگنده 
جان سپرد.

مفهوم صعود مسیح‌

عیسی مسیح بعد از برخاستن از مردگان چهل ‌روز را با شاگردانش گذراند و بعد به آسمان صعود نمود. (لوقا ۲۴:‏۵۱ و اعمال رسولان ۱:‏۹) طبق تقویم مسیحی تاریخ این حادثه مثل روز عید قیام‌، سال به سال عوض می‌شود ولی همیشه چهل روز بعد از یکشنبۀ عید قیام است و به روز پنجشنبه می‌افتد. ده روز بعد از صعود، همانطوری که مسیح وعده داده بود، روز پنطیکاست فرا رسید و روح‌القدس نازل شد (اعمال رسولان ۲:‏۱-۴).

 عبارت «تمام شد» در کتاب مکاشفه نیز دو بار آمده است، منتهی با توجه به متن کاملاً پیداست که این تمام شدن مربوط به زمان آینده است

و اما جنبۀ دیگرِ کارِ تمام نشدۀ خدا در کتاب مکاشفه را می‌توان در قالب این آیه شاهد بود: «پس از آن نظر کردم و اینک جماعتی عظیم از هر ملت و طایفه و قوم و زبان پیش روی خود دیدم که هیچ کس آنان را نمی‌توانست شماره کند...» (۷:‏۹)

در دوم پطرس فصل ۳ یافت می‌شود. پطرس می‌نویسد: «قبل از هر چیز، بدانید که در ایام آخر استهزاکنندگانی ظهور خواهند کرد که پیرو امیال پلید خود خواهند بود و استهزاکنان خواهند گفت "پس چه شد وعده آمدن او؟ از زمانی که پدران ما به خواب رفتند، همه چیز همان گونه است که از بدو آفریش بود!"»

۳-‏‏‏‏‏‏‏‏ و اما مهمترین پاسخ پطرس به این سؤال که "پس چرا مسیح هنوز نیامده است؟" این است: «برخلاف گمان برخی، خداوند در انجام وعده‌اش تأخیر نمی‌ورزد، بلکه با شما بردبار است، چون نمی‌خواهد کسی هلاک شود بلکه می‌خواهد همگان به توبه گرایند» (آیه ۹)

خدا فراموش‌کار نیست، بلکه به‌واسطۀ فیض و رحمت خود می‌خواهد این فرصت را به مردم دنیا بدهد که توبه کنند و به کار نجات‌بخش پسر او بر صلیب ایمان آورده، به‌هنگام بازگشت مسیح رستگار شوند و هلاک نگردند.



انجیل یوحنا


23در آن روزها که عیسی برای عید فِصَح در اورشلیم بود اشخاص بسیاری که معجزات او را دیدند، به نام او ایمان آوردند 24اما عیسی به آنها اعتماد نکرد، چون همه را خوب می شناخت 25و لازم نبود کسی دربارۀ انسان چیزی به او بگوید زیرا او به خوبی می دانست که در باطن انسان چیست.

20در میان کسانی که برای عبادت عید به اورشلیم آمده بودند عده ای یونانی بودند. 21آن ها نزد فیلیپُس که اهل بیتسَیدای جلیل بود آمدند و گفتند: «ای آقا، ما می خواهیم عیسی را ببینیم.» 22فیلیپُس رفت و این را به اندریاس گفت و آن وقت هر دوی آن ها رفتند و به عیسی گفتند. 23عیسی به آن ها گفت: «ساعت آن رسیده است که پسر انسان جلال یابد. 24بیقین بدانید که اگر دانۀ گندم به داخل خاک نرود و نمیرد، هیچ وقت از یک دانه بیشتر نمی شود اما اگر بمیرد دانه های بی شماری به بار می آورد. 25کسی که جان خود را دوست دارد آن را از دست می دهد و کسی که در این دنیا از جان خود بگذرد آن را تا به زندگی ابدی حفظ خواهد کرد. 26اگر کسی می خواهد مرا خدمت کند به دنبال من بیاید و هرجا من باشم خادم من نیز در آنجا با من خواهد بود و اگر کسی مرا خدمت کند پدر من او را سرافراز خواهد کرد.

31وقتی یهودا بیرون رفت عیسی گفت: «اکنون پسر انسان جلال می یابد و به وسیله او خدا نیز جلال می یابد. 32و اگر خدا به وسیله او جلال یابد خدا نیز او را جلال خواهد داد و این جلال به زودی شروع می شود. 33ای فرزندان من، زمانی کوتاه با شما هستم. آنگاه به دنبال من خواهید گشت و همانطور که به یهودیان گفتم اکنون به شما هم می گویم آن جائی که من میروم شما نمی توانید بیایید. 34به شما حکم نو می دهم: یکدیگر را دوست بدارید. همانطور که من شما را دوست داشته ام شما نیز یکدیگر را دوست بدارید. 35اگر نسبت به یکدیگر محبت داشته باشید، همه خواهند فهمید که شاگردان من هستید.»

18اگر دنیا از شما نفرت دارد بدانید که پیش از شما از من نفرت داشته است. 19اگر شما متعلق به این دنیا می بودید دنیا متعلقان خود را دوست می داشت، اما چون شما از این دنیا نیستید و من شما را از دنیا برگزیده ام، به این سبب جهان از شما نفرت دارد. 20آنچه را گفتم به خاطر بسپارید: غلام از ارباب خود بزرگتر نیست. اگر به من آزار رسانیدند به شما نیز آزار خواهند رسانید و اگر از تعالیم من پیروی کردند از تعالیم شما نیز پیروی خواهند نمود. 21چون شما به من تعلق دارید آن ها با شما چنین رفتاری خواهند داشت زیرا فرستندۀ مرا نمی شناسند. 22اگر من نمی آمدم و با آن ها سخن نمی گفتم آن ها گناهی نمی داشتند، ولی اکنون دیگر برای گناه خود عذری ندارند. 23کسی که از من نفرت داشته باشد از پدر من نیز نفرت دارد. 24اگر در میان آنها کارهایی را که هیچ شخص دیگر قادر به انجام آن ها نیست انجام نمی دادم گناهی نمی داشتند ولی آن ها آن کارها را دیده اند ولی با وجود این، هم از من و هم از پدر من نفرت دارند. 25و به این ترتیب تورات آن ها که می گوید: «بی جهت از من نفرت دارند» تمام می شود.

26اما وقتی پشتیبان شما که او را از جانب پدر نزد شما می فرستم بیاید یعنی روح راستی که از پدر صادر می گردد، او دربارۀ من شهادت خواهد داد 27و شما نیز شاهدان من خواهید بود زیرا از ابتدا با من بوده اید.