حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

مَرقُس 5

مَرقُس 5هزارۀ نو (NMV)

شفای مرد دیوزده

1. سپس به آن سوی دریا، به ناحیۀ جِراسیان رفتند.

2. چون عیسی از قایق پیاده شد، مردی که گرفتار روح پلید بود، از گورستان بیرون آمد و بدو برخورد.

3. آن مرد در گورها به سر می‌برد و دیگر کسی را توان آن نبود که او را حتی با زنجیر در بند نگاه دارد.

4. زیرا بارها او را با زنجیر و پابندِ آهنین بسته بودند، امّا زنجیرها را گسیخته و پابندهای آهنین را شکسته بود. هیچ‌کس را یارای رام کردن او نبود.

5. شب و روز در میان گورها و بر تپه‌ها فریاد برمی‌آورد و با سنگ خود را زخمی می‌کرد.

6. چون عیسی را از دور دید، دوان دوان آمد و روی بر زمین نهاده،

7. با صدای بلند فریاد زد: «ای عیسی، پسر خدای متعال، تو را با من چه کار است؟ تو را به خدا سوگند می‌دهم که عذابم ندهی!»

8. زیرا عیسی به او گفته بود: «ای روح پلید، از این مرد به در آی!»

9. آنگاه عیسی از او پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد: «نامم لِژیون است؛ زیرا بسیاریم.»

10. و به عیسی التماس بسیار کرد که آنها را از آن ناحیه بیرون نکند.

11. در تپه‌های آن حوالی، گلۀ بزرگی خوک در حال چرا بود.

12. ارواح پلید از عیسی خواهش کرده، گفتند: «ما را به درون خوکها بفرست؛ بگذار به آنها درآییم.»

13. عیسی اجازه داد. پس بیرون آمدند و به درون خوکها رفتند. گله‌ای که شمار آن حدود دو هزار خوک بود، از سراشیبی تپه به درون دریا هجوم برد و در آب غرق شد.

14. خوکبانان گریختند و این واقعه را در شهر و روستا بازگفتند، چندان که مردم بیرون آمدند تا آنچه را رخ داده بود، ببینند.

15. آنها نزد عیسی آمدند و چون دیدند آن مرد دیوزده که پیشتر گرفتار لِژیون بود، اکنون جامه به تن کرده و عاقل در آنجا نشسته است، وحشت کردند.

16. کسانی که ماجرا را به چشم دیده بودند، آنچه را بر مرد دیوزده و خوکها گذشته بود، برای مردم بازگفتند.

17. آنگاه مردم از عیسی خواهش کردند که سرزمین ایشان را ترک گوید.

18. چون عیسی سوار قایق می‌شد، مردی که پیشتر دیوزده بود، تمنا کرد که همراه وی برود.

19. امّا عیسی اجازه نداد و گفت: «به خانه، نزد خویشان خود برو و به آنها بگو که خداوند برای تو چه کرده و چگونه بر تو رحم نموده است.»

20. پس آن مرد رفت و در سرزمین دِکاپولیس، به اعلام هرآنچه عیسی برای او کرده بود، آغاز کرد و مردم همه در شگفت می‌شدند.

دختر یکی از رئیسان و زن بیمار

21. عیسی بار دیگر با قایق به آن سوی دریا رفت. در کنار دریا، جمعیتی انبوه نزدش گرد ‌آمدند.

22. یکی از رئیسان کنیسه که یایروس نام داشت نیز به آنجا آمد و با دیدن عیسی به پایش افتاد

23. و التماس‌کنان گفت: «دختر کوچکم در حال مرگ است. تمنا دارم آمده، دست خود را بر او بگذاری تا شفا یابد و زنده ماند.»

24. پس عیسی با او رفت.گروهی بسیار نیز از پی عیسی به‌راه افتادند. آنها سخت بر او ازدحام می‌کردند.

25. در آن میان، زنی بود که دوازده سال دچار خونریزی بود.

26. او تحت درمان طبیبانِ بسیار، رنج فراوان کشیده و همۀ دارایی خود را خرج کرده بود؛ امّا به جای آنکه بهبود یابد، بدتر شده بود.

27. پس چون دربارۀ عیسی شنید، از میان جمعیت به پشت سر او آمد و ردای وی را لمس کرد.

28. زیرا با خود گفته بود: «اگر حتی به ردایش دست بزنم، شفا خواهم یافت.»

29. در همان دم خونریزی او قطع شد و در بدن خود احساس کرد از آن بلا شفا یافته است.

30. عیسی در‌حالْ دریافت که نیرویی از او صادر شده است. پس در میان جمعیت روی گرداند و پرسید: «چه کسی جامۀ مرا لمس کرد؟»

31. شاگردان او پاسخ دادند: «می‌بینی که مردم بر تو ازدحام می‌کنند؛ آنگاه می‌پرسی، ”چه کسی مرا لمس کرد؟“‌»

32. امّا عیسی به اطراف می‌نگریست تا ببیند چه کسی این کار را کرده است.

33. پس آن زن که می‌دانست بر او چه گذشته است، ترسان و لرزان آمده، به پای عیسی افتاد و حقیقت را به تمامی به او گفت.

34. عیسی به وی گفت: «دخترم، ایمانت تو را شفا داده است. به سلامت برو و از این بلا آزاد باش!»

35. او هنوز سخن می‌گفت که عده‌ای از خانۀ یایروس، رئیس کنیسه، آمدند و گفتند: «دخترت مرد! دیگر چرا استاد را زحمت می‌دهی؟»

36. عیسی چون سخن آنها را شنید، به رئیس کنیسه گفت: «مترس! فقط ایمان داشته باش.»

37. و اجازه نداد جز پطرس و یعقوب و یوحنا، برادر یعقوب، کسی دیگر از پی او برود.

38. چون به خانۀ رئیس کنیسه رسیدند، دید غوغایی به پاست و عده‌ای با صدای بلند می‌گریند و شیون می‌کنند.

39. پس داخل شد و به آنها گفت: «این غوغا و شیون برای چیست؟ دختر نمرده، بلکه در خواب است.»

40. امّا آنها به او خندیدند. پس از اینکه همۀ آنها را بیرون کرد، پدر و مادر دختر و همچنین شاگردانی را که همراهش بودند با خود برگرفت و به جایی که دختر بود، داخل شد.

41. آنگاه دست دختر را گرفت و به وی گفت: «تالیتا کوم!» یعنی: «ای دختر کوچک، به تو می‌گویم برخیز!»

42. او بی‌درنگ برخاست و راه رفتن آغاز کرد. آن دختر دوازده ساله بود. آنها از این واقعه بی‌نهایت شگفت‌زده شدند.

43. عیسی به آنان دستور اکید داد که نگذارند کسی از این واقعه آگاه شود، و فرمود چیزی به آن دختر بدهند تا بخورد.


مَرقُس 1

مَرقُس 1

هزارۀ نو (NMV)

یحیی، هموارکنندۀ راه مسیح

1. آغاز خبر خوش دربارۀ عیسی مسیح پسر خدا.


2. در کتاب اِشعیای نبی نوشته شده است:«اینک پیام‌آور خود را پیشاپیش تو می‌فرستم،که راهت را مهیا خواهد کرد؛»


3. «ندای آن که در بیابان فریاد برمی‌آورد:”راه خداوند را آماده کنید!طریقهای او را هموار سازید.“‌»



 

4. پس یحیای تعمیددهنده در بیابان ظهور کرده، به تعمیدِ توبه برای آمرزش گناهان موعظه می‌کرد.


5. اهالی دیار یهودیه و مردمان اورشلیم، همگی نزد او می‌رفتند و به گناهان خود اعتراف کرده، در رود اردن از او تعمید می‌گرفتند.


6. یحیی جامه از پشم شتر بر تن می‌کرد و کمربندی چرمین بر کمر می‌بست، و ملخ و عسل صحرایی می‌خورد.


7. او موعظه می‌کرد و می‌گفت: «پس از من، کسی تواناتر از من خواهد آمد که من حتی شایسته نیستم خم شوم و بند کفشهایش را بگشایم.


8. من شما را با آب تعمید داده‌ام، امّا او با روح‌القدس تعمیدتان خواهد داد.»


تعمید عیسی

9. در آن روزها، عیسی از ناصرۀ جلیل آمد و در رود اردن از یحیی تعمید گرفت.


10. چون عیسی از آب برمی‌آمد، در دم دید که آسمان گشوده شده و روح همچون کبوتری بر او فرود می‌آید.


11. و ندایی از آسمان در رسید که «تو پسر محبوب من هستی و من از تو خشنودم.»


عیسی در بوتۀ آزمایش

12. روح بی‌درنگ عیسی را به بیابان برد.


13. عیسی چهل روز در بیابان بود و شیطان وسوسه‌اش می‌کرد. او با حیوانات وحشی به سر می‌برد و فرشتگان خدمتش می‌کردند.


آغاز خدمت عیسی در جلیل

14. عیسی پس از گرفتار شدنِ یحیی به جلیل رفت. او خبر خوشِ خدا را اعلام می‌کرد


15. و می‌گفت: «زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این خبر خوش ایمان آورید.»


نخستین شاگردان عیسی

16. چون عیسی از کنارۀ دریاچۀ جلیل می‌گذشت، شَمعون و برادرش آندریاس را دید که تور به دریا می‌افکندند، زیرا ماهیگیر بودند.


17. به آنان گفت: «از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت.»


18. آنها بی‌درنگ تورهای خود را وانهادند و از پی او روانه شدند.


19. چون کمی پیشتر رفت، یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا را دید که در قایقی تورهای خود را آماده می‌کردند.


20. بی‌درنگ ایشان را فرا خواند. پس آنان پدر خود زِبِدی را با کارگران در قایق ترک گفتند و از پی او روانه شدند.


شفای مرد دیوزده

21. آنها به کَفَرناحوم رفتند. چون روز شَبّات فرا رسید، عیسی بی‌درنگ به کنیسه رفت و به تعلیم دادن پرداخت.


22. مردم از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا با اقتدار تعلیم می‌داد، نه همچون علمای دین.


23. در آن هنگام، در کنیسۀ آنها مردی بود که روح پلید داشت. او فریاد برآورد:



 

24. «ای عیسای ناصری، تو را با ما چه کار است؟ آیا آمده‌ای نابودمان کنی؟ می‌دانم کیستی! تو آن قدّوسِ خدایی!»


25. عیسی او را نهیب زد و گفت: «خاموش باش و از او بیرون بیا!»


26. آنگاه روح پلید آن مرد را سخت تکان داد و نعره‌زنان از او بیرون آمد.


27. مردم همه چنان شگفت‌زده شده بودند که از یکدیگر می‌پرسیدند: «این چیست؟ تعلیمی جدید و با اقتدار! او حتی به ارواح پلید نیز فرمان می‌دهد و آنها اطاعتش می‌کنند.»


28. پس دیری نپایید که آوازۀ او در سرتاسر ناحیۀ جلیل پیچید.


شفای مادرزن پطرس و بسیاری دیگر

29. چون عیسی کنیسه را ترک گفت، بی‌درنگ به اتفاق یعقوب و یوحنا به خانۀ شَمعون و آندریاس رفت.


30. مادرزن شَمعون تب داشت و در بستر بود. آنها بی‌درنگ عیسی را از حال وی آگاه ساختند.


31. پس عیسی به بالین او رفت و دستش را گرفته، او را برخیزانید. تب او قطع شد و مشغول پذیرایی از آنها گشت.


32. شامگاهان، پس از غروب آفتاب، همۀ بیماران و دیوزدگان را نزد عیسی آوردند.


33. مردمان شهر همگی در برابر دَر گرد آمده بودند!


34. عیسی بسیاری را که به بیماریهای گوناگون دچار بودند، شفا داد و نیز دیوهای بسیاری را بیرون راند، امّا نگذاشت دیوها سخنی بگویند، زیرا او را می‌شناختند.


دعای عیسی در خلوت

35. بامدادان که هوا هنوز تاریک بود، عیسی برخاست و خانه را ترک کرده، به خلوتگاهی رفت و در آنجا به دعا مشغول شد.


36. شَمعون و همراهانش به جستجوی او پرداختند.


37. چون او را یافتند، به وی گفتند: «همه در جستجوی تو هستند!»


38. عیسی ایشان را گفت: «بیایید به روستاهای مجاور برویم تا در آنجا نیز موعظه کنم، زیرا برای همین آمده‌ام.»


39. پس روانه شده، در سراسر جلیل در کنیسه‌های ایشان موعظه می‌کرد و دیوها را بیرون می‌راند.


شفای مرد جذامی

40. مردی جذامی نزد عیسی آمده، زانو زد و لابه‌کنان گفت: «اگر بخواهی، می‌توانی پاکم سازی.»


41. عیسی با شفقت دست خود را دراز کرده، آن مرد را لمس نمود و گفت: «می‌خواهم، پاک شو!»


42. در دم، جذامْ ترکش گفت و او پاک شد.


43. عیسی بی‌درنگ او را مرخص کرد و با تأکید بسیار


44. به وی فرمود: «آگاه باش که در این باره به کسی چیزی نگویی؛ بلکه برو و خود را به کاهن بنما و برای تطهیر خود، آنچه را که موسی امر کرده است، تقدیم کن تا برای آنها گواهی باشد.»


45. امّا آن مرد چون بیرون رفت، آزادانه در این باره سخن گفت و خبر آن را پخش کرد. از این رو عیسی دیگر نتوانست آشکارا به شهر درآید، بلکه در جاهای دورافتادۀ بیرون از شهر می‌ماند. با این حال، مردم از همۀ اطراف نزد او می‌آمدند.


حضرت عیسی مسیح (ع)

.................

دو لینک مربوط به توضیحاتی درباره چهره حضرت عیسی مسیح(ع)


https://www.popularmechanics.com/science/health/a234/1282186/


----------------

https://www.quora.com/What-is-your-reaction-of-the-young-girl-who-painted-the-real-face-of-Jesus-Christ


چهره واقعی حضرت عیسی (ع) چگونه بود؟ / عکس

به گزارش خبرآنلاین و به نقل از سیناپرس، در حال حاضر تصویری که از حضرت عیسی (ع) در کلیساها رسم می‌شود و درمقیاسی وسیع در جهان منتشر شده است، تصویر مردی سفیدپوست، بلندقد، با موهای قهوه‌ای و حتی دارای چشمان روشن است که ردایی بلند به تن دارد. یکی از مشهورترین این تصاویر در نقاشی «شام آخر» اثر لئوناردو داوینچی دیده می‌شود.

اما جوآن تیلور (Joan Taylor)، استاد دانشکده مطالعات مذهبی کالج لندن در انگلستان، تصویر کاملا متفاوتی از حضرت مسیح (ع) را در کتاب خود ارائه داده است. او در کتاب «چهره عیسی چگونه بود؟» (What Did Jesus Look Like) که در اوایل ماه جاری منتشر شد، با توجه به منابع و متون تاریخی به توصیف چهره واقعی عیسی مسیح (ع) پرداخته است. تیلور، هدف از نوشتن این کتاب را ارائه واقعیت‌های مذهبی بر اساس متون و یافته‌های تاریخی عنوان کرده است.

این پژوهشگر معتقد است که عیسی مسیح (ع) برخلاف آنچه تصور می‌شود و آنچه تاکنون نقاشان به تصویر کشیده‌اند، مردی کوتاه‌قد با ارتفاع ۱٫۶۷ متر بوده است. تیلور به بقایای اسکلتی به‌دست‌آمده از انسان‌هایی که در منطقه یهودیه (Judea) زندگی می‌کردند، استناد کرده است. یهودیه، نام بخش‌هایی از سرزمین فلسطین و مناطقی از مصر در دوران زندگی حضرت عیسی (ع) است. مردمی که در این مناطق زندگی می‌کردند، دارای چشمانی قهوه‌ای، موهایی سیاه و پوستی زیتونی‌رنگ بوده‌اند؛ درحالی‌که تصاویر کشیده‌شده از عیسی (ع) از ویژگی‌های چهره اروپاییان برخوردار است. متون تاریخی، پرتره و عکس‌های باقی‌مانده از عیسی مسیح (ع) حاکی از آن است که او، موها و ریش خود را به دلایل بهداشتی همواره کوتاه نگاه می‌داشت.

تیلور در مورد لباس‌هایی که برای عیسی مسیح (ع) رسم می‌شود نیز نظر مثبتی ندارد و آن را مغایر با آنچه عیسی مسیح (ع) استفاده می‌کرد، می‌داند. به نظر او عیسی (ع) فردی فقیر بود و به تصویر کشیدن چنین وضعیت پوششی برای نشان دادن شخصیت واقعی این چهره تاریخ‌ساز غلط است.

تیلور نخستین کسی نیست که تصویر رایج عیسی (ع) را اشتباه می‌داند. سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) تیمی از دانشمندان و باستان‌شناسان بین‌المللی از اطلاعات حوزه انسان‌شناسی قانونی استفاده کردند و با روشی همانند روش تاکتیکی پلیس برای حل جنایات، به مدل سه‌بعدی چهره مردم یهودیه در روزگار زندگی عیسی مسیح (ع) دست پیدا کردند (تصویر فوق). با این فرض که عیسی مسیح (ع) می‌بایست شبیه به دیگر مردم یهودیه باشد، او از رنگ موها، پوست و چشم تیره برخوردار است. بسیاری از کارشناسان معتقدند که رنگ پوست حضرت عیسی (ع) بیشتر به رنگ پوست سامی‌ها شباهت داشته است تا رنگ پوست اروپائیان.

نماد ها در دین مسیحیت


خورشید

خورشید

نمادی از عیسی مسیح و مریم مقدس. خورشید، به عنوان منبع نور، حرارت و انرژی، نمایانگر تنویر، روشنایی، سر افرازی و تکریم معنوی بود. در هنر مسیحی به هنگام ولادت مسیح، خورشید و ماه نشانۀ گذر از شب به روز و زمان مصلوب ساختن او نماد گذر از روز به شب بوده است.

ماه

سمبلی است پیچیده و ابهام برانگیز در هنر مسیحی برای نشان دادن گذر زمان و زندگی برای دور مؤنث و شب. ماه رابطه باستانی با خدایان و باروری و بکارت داشته است. تصاویر مریم که بر روی هلال ماه ایستاده حاکی از پیروزی مسیحیت بر بت پرستی و همچنین ماه در تصاویر مصلوب کردن مسیح نشان دهندۀ شب بوده است.

ماه

ستاره

نمادی وابسته به علم نجوم برای راهنمایی الهی یا ظهور عیسی مسیح است. در هنر مسیحیت ستارۀ بیت اللحم، ستارۀ دریا و مجموعۀ دوازده ستاره به معنی دوازده حواری مسیح، و نشان تاج ملکه بهشت (مریم مقدس) و بارداری باکره مقدس است.

آسمان

نمادی از قلم و سلطنت بهشتی و سماوری است. خانۀ خدای پدر و منزلگاه بهشتی قدیسین و فرشتگان.

ابر ها

ستاره

نمادی از پدیده های خوبی که نشان حضور خدا در همۀ مکان ها است. قدرت الهی خدا را با یک دست راست که از میان ابر ها خارج شده مشخص می سازد.

کوه

یک نماد مربوط به عهد عتیق حاکی از خدای پدر یا خانه خدا.

رودخانه

نمادی برای سفر یا زیارت و همچنین برای تطهیر مذهبی مربوط به غسل تعمید است. طبق روایت، چهار رودخانۀ مقدس پیسون[1]،جیحون[2]،دجله[3] و فرات[4] چهار رودخانۀ بهشتی هستند. در هنر مسیحی آنها در حال جریان از یک تخته سنگ یا کوه تصویر شده و به منزله چهار انجیل می باشند.

آب

نمادی از تطهیر و شستشو به خصوص در مورد مراسم غسل تعمید می باشد. این آیین خاصه شستن، دور کردن گناهان، تولدی دیگر و دریافت زندگی جدید به منظور آمادگی برای آخرین قضاوت است. عمل شستن یا استفاده از آب و به طور کل شستشو حاکی از بی گناهی و معصومیت بوده است. در عهد عتیق، آب به معنای تلاش و کوشش، آزمایش و امتحان و فاجعه ای مثل سیل است. کوزه و لگن، سبو، گلدان شفاف، فواره و چاه نشان هایی مربوط به آب بوده که نمایانگر بکارت و پاکی مریم بوده اند.

آب هنگام مخلوط شدن با شراب در حین مراسم شکرگزاری در کلیسای ارتودوکس شرق معنای دیگری دارد. در آنجا آب به معنای انسانیت عیسی مسیح و شراب به معنای ربوبیت او است. این مراسم در تصاویری از شام آخر و اجتماع او با حواریون به کمک ظروف مذهبی که در آیین های مذهبی به کار می روند و عبارت بودند از سبوی شراب و کوزۀ آب، و همچنین تصاویر مصلوب ساختن مسیح به شکل مایعات قرمز و سفید رنگ که از زخم های عیسی جاری بوده، نشان داده شده است.

درختان

نمادی برای گردش زندگی، مرگ و معراج در گذر چهار فصل است. درخت به عنوان یکی از میوه های زمین، (مثل گل ها و گیاهان) حاوی بذر هر نسل جدید و متوالی بوده است. یک درخت نمایانگر رشد، قدرت خالق و بقا و فنا ناپذیری و حرکت عمودی آن حاکی از ارتباط میان زمین و آسمان (بهشت) بوده است. در هنر مسیحی، درختان فقط حالت تزئینی داشتند. ولی گاه یک درخت مشخص، یک جز اساسی و اصلی در رساندن معنای الهی تصویر بود. برای مثال، درخت بلوط مشخص کننده خدای پدر و درختان همیشه سبز نمادی از مسیح معراج کرده بوده است. درختان نقش حساسی در داستان های انجیلی، کتاب های غیر معتبر و داستان های افسانه ای دارند. درختان که در روز سوم آفرینش خلق شده اند، بر اساس شرایط فیزیکی خود معانی متفاوتی داشته اند، طوری که درختان شکوفه کننده و رشد کننده نمایانگر ارزش های مثبت زندگی، امید، مقدس بودن و سلامتی بوده در حالی که درختان خشک و پژمرده و مرده حاکی از ارزش های منفی و قدرت های نابود کننده و مرگ بوده اند.

درخت زندگی

یک نماد تزئینی که نشانگر ابدیت است. درخت زندگی با برگ های سبز و گل نمایش داده می شود. بنابر باور عمومی برای ساختن صلیب عیسی مسیح از درخت زندگی استفاده شده است. در هنر مسیحیت این درخت سمبلی برای بهشت و زندگی جاودانی است.

میوه ها

نماد هایی برای نشان دادن چرخۀ زندگی، مرگ و معراج در طول چهار فصل. میوه ها همانند گل ها و گیاهان و سبزیجات، حاوی بذر نسل جدید و متوالی بوده اند. به عنوان یک نماد، یک میوه نشان دهندۀ فراوانی محصول، حاصلخیز بودن و امیال دنیوی است. در هنر مسیحی، یک میوۀ خاص، یک عنصر لازم و مکمل معنای الهی تصویر است. به طور مثال، ترکیب هلو، گلابی و خیار نمایانگر کارهای خوب، در حالی که سیب به معنای وسوسه و سقوط بوده است. انواع مختلف میوه ها نشان دهندۀ دوازده ثمرۀ روح انسان: صلح، عشق، شادمانی، ایمان، مهربانی، نیکوکاری، صبوری، تواضع، فروتنی، پاکدامنی، پرهیزکاری و تحمل و بردباری است.

سیب

نمادی کلاسیک در هنر یونانی-رومی برای نشان دادن آفرودیت[5] (خدای عشق یونانیان)، شاخه سیب دلالت بر نمسیس[6] (خدای پایین رتبه یونانی) و همچنین بهای ورود به سرزمین بهشتی را داشت. در هنر مسیحی سیب نمادی دو گانه برای گناه و رستگاری است. نماد اولیه برای بیان گناه، خاصه گناه اصلی است، سیب نقاشی شده در دست آدم، حوا یا مار ابلیس و یا دهان یک میمون نشانۀ سقوط بود. با این وجود سیب تبدیل به میوه درخت خوبی و بدی هر دو گردید زیرا واژه لاتین Malum برای سیب از کلمه Malus به معنی شر و بدی آمده است.

وقتی سیب در دست مسیح کودک، جوان یا در دست مادرش مریم است تبدیل به میوۀ رستگاری می شود، زیرا آنان سنگینی گناهان بشریت را تحمل کردند و بشریت را به سوی خداوند باز گردانیدند.

گلابی

سمبلی است برای تجسم مسیح و یا عشق او به انسانیت.

انگور

این نماد در هنر مسیحیت به چندین معنی شده است، از جمله خون مسیح، عشاء ربانی و یا عیسی مسیح به عنوان تاک واقعی[7] از تمثیل کارگران در تاکستان. انگور در دستان مسیح کودک یا دست های مریم هنگامی که او را در آغوش دارد اشاره به شهادت او در آینده و مراسم عشاء ربانی است. در هنر سده های میانه نمایش دو مرد کارگر با بسته های بزرگ انگور به عنوان نشانه ای از سرزمین موعود[8] بسیار رایج است.

انار

یک سمبل شرقی کلاسیک برای باروری، ابدیت و رستاخیز است. در اسطوره شناسی یونانی، انار به خاطر وفور دانه ها و عصارۀ قرمز برای توصیف چرخۀ فصل ها به کار می رود. به عنوان یک سمبل عمومی در هنر مسیحیت، این میوه قرمز معانی مختلف دارد از جمله در دستان مسیح کودک دلالت بر رستاخیز عیسی مسیح یا کلیسا دارد و دستان مریم مقدس انار تمامیت و وحدانیت کلیسای مسیحی را نشان می دهد. دانه ها و عصارۀ قرمز یک انار باز شده، نشان دهندۀ روز قیامت است هنگامی که تمام قبور مردگان باز شود. انار یکی از میوه های سرزمین موعود است.

گندم

نمادی برای سخاوت و بخشندگی زمین و با عنوان منشاء و منبع نان و ادامۀ حیات است. خوشه های گندم به معنی نان و شرابی است که در عشاء ربانی توزیع می شود و مریم به ظرفی از دانه های گندم تشبیه شده است که آرد نان عشاء ربانی از آن گرفته می شود.

نان

نماد قوت لایموت انسان و نشانی از تغذیۀ خدا برای بندگانش است. در عهد جدید، نان به معنای بدن عیسی و مادۀ اصلی زندگی است. قرص های نان نشانی از قدیسین متعدد است. دومینیک با یک قرص نان، مریم اهل مصر با سه قرص نان، فیلیپ با یک قرص نان که تصویر یک صلیب یا ماهی روی آن نقش بسته بود و پولس تارک دنیا با یک قرص نان در دهان کلاغ سیاه نشان داده می شوند.

خون

این نماد دوگانه حاکی از مرگ و زندگی است. رنگ قرمز خون هم با نماد های زندگی بخش همانند گل رز قرمز رنگ (عشق واقعی) و هم با نماد های مربوط به قربانی کردن از جمله شهادت قرمز (قربانی کردن زندگی که بر خلاف شهادت سفید یعنی قربانی کردن تمایلات جنسی است) رابطه دارد.

خونی که از پهلوی زخمی مسیح مصلوب فوران می کرد، به معنای قربانی کردن زندگی او بود. در پیکره نگاری بیزانسی، دو مایع مختلف از پهلوی زخمی مسیح جریان داشتند، یکی  سفید و دیگری قرمز، اینها حاکی از آب و خون به عنوان دو سمبل برای دو رسم دینی و آیین مذهبی در رسوم مسیحی یعنی غسل تعمید مراسم عشاء ربانی بود. در نقاشی های سده های میانه این جریان های قرمز و سفید به منزلۀ معنویت و روح و همچنین زندگی جسم انسان است.

حیوانات

در هنر مسیحی حیوانات فقط عناصر آراینده ترکیبات بودند. حیوانات معینی همانند شیر و بره شاید معنای نمادینی انتقال می داده اند.

بره

نمادی است برای بی گناهی، عفت، تواضع، فروتنی و اطاعت. بره همچنین نشانۀ قربانی کردن و به صورت یک نماد رایج در هنر مسیحیت بوده است. برۀ خداوند بر اساس اشارات انجیل عهد قدیم به معنی عیسی مسیح است. بره در الهیات و معنویت مسیحیت، با توجه به وضعیت بدنی و خصوصیات با ارزش آن دارای معانی چندگانه بوده است. بره ای که مشخصۀ هویت یحیای تعمید دهنده[9] است یا به وسیلۀ اشارات یا نوشته ها دلالت بر فداکاری عیسی روی صلیب دارد. برۀ ایستاده همراه با عصا و پرچم  با نقش صلیب به معنی رستاخیز و مسیح نجات دهنده بود، برۀ ایستاده همراه با صلیب و خونی که از زخمش جاری است نشانۀ برۀ خداوند- نمادی برای نشان دادن مسیح مصلوب و عشاء ربانی است. در دوران اولیۀ هنر مسیحیت، برۀ خم شده به معنی بدن زخمی عیسی بود در حالی که برۀ ایستاده کلیسای فاتح بر زمین[10] را نشان می داد. برۀ ایستاده همراه با هالۀ صلیبی شکل و همچنین بره ایستاده روی کوهی که از آن چهار رودخانه جاری می شود، اشاره به مسیح معراج یافته است. در حالی که چهار انجیل یا رودخانه های بهشت[11] برای موعظه و پرورش جهان جاری می شدند. دوازده بره نشان دهنده حواریون است، بره همچنین به معنی بشریت گناهکار است که به وسیلۀ مسیح به عنوان شبان نیکو نجات پیدا می کند. در هنر مسیحیت پیش از سدۀ چهارم میلادی که نشان دادن بدن حضرت عیسی بر روی صلیب را توهین به مقدسات می دانستند، از بره استفاده می کردند.

گاو نر

گوسفند

یک گوسفند به معنای یک روح مسیحی است و دوازده گوسفند به معنای دوازده حواری می باشد.

گاو نر

سمبلی برای نیرو های حیوانی، قدرت و باروری و گاو بالدار نشانۀ یکی از حواریون مسیح، لوقا است.

خر

سمبلی برای ساده ترین و متواضع ترین مخلوقات هستی است. معروف است به مطیع بودن، فروتنی، بردباری و لجاجت. سوار شدن مریم مقدس و عیسی مسیح بر خر نشانه ای از تواضع آنان بود. استفاده از خر در نقاشی ها نشانگر این بود که همۀ مخلوقات هستی صرف نظر از طبقه بندی های مرسوم، مسیح را می شناختند. خر با نقوش عهد قدیم یه عنوان یک حیوان اهلی نمایش داده می شد.

خر

ماهی

نمادی اولیه برای عیسی مسیح و به معنی غسل تعمید، عشاء ربانی، شام آخر، رستاخیز و جاودانگی است. استفادۀ اولیه از نماد ماهی به دلیل کلمۀ یونانی Ichthys به معنی ماهی بوده، چرا که عقیده داشتند که این واژه از حروف اولیۀ واژه های عیسی (I)، مسیح (Ch)، فرزند (Y)، خدا (T)، منجی (S)، تشکیل شده است. همان طور که ماهی نمی تواند بدون آب زندگی کند، فرد مسیحی نیز بدون غسل تعمید قادر به بقا نیست و به همین دلیل ماهی نشان دهندۀ غسل تعمید است. یکی از اولین تشبیهات برای عیسی و حواریون به صورت ماهیگیرانی است که در حقیقت شکارچیان روح هستند. هر جا که پترس[12] ماهی به دست دارد به صورت ماهیگیر، کسی که تازه به مسیحیت روی آورده[13] یا حواری مسیحی که شکارچی انسان ها است تفسیر می شود. ماهی، صفت اختصاص پترس، شمعون[14] و آنتونی از پادوا[15] است. فیلیپ نیز به وسیلۀ ماهی شناخته می شود چون در واقعۀ معجزۀ قرص های نان و ماهی غذا پخش می کرد. ماهی همچنین در نقاشی های اولیۀ هنر مسیحیت و دوران ابتدایی سده های میانه در پرده های شام آخر دیده می شود.

ماهی

پرندگان

نمادی به شکل پرنده برای روح و واسطه میان بهشت و زمین است. پس از به کارگیری توسط مصریان باستان، پرنده نمایانگر روح بود. بنابرین، پرندگان سمبل زندگانی معنوی، و در اوایل هنر مسیحیت، مشخص کنندۀ ارواح نجات داده شده بودند. خاصه هنگامی که پرنده ای در دست مریم یا مسیح خردسال یا با نخی به او بسته شده بوده اند، هر پرنده معنای خاص خود را دارد.

بال

نمادی برای مأموریت الهی، بنابرین فرشتگان مقرب از جمله اسرافیل و سایر فرشتگان آسمانی که به شکل کودک هستند دارای بال بودند. علایم چهار مُبلغ دارای بال: شیر بالدار، مرقس؛ گاو نر بالدار، لوقا؛ مرد جوان بالدار، متا و عقاب بالدار، یوحنا است.

پرندگان

(توضیح: مرقس، لوقا، متا و یوحنا نام چهار حواریون مسیح هستند که هر کدام یک انجیل تدوین کرده اند.)

فرشتگان

در یونانی به معنی پیام آوران ملازمان معنوی و پیام آوران خدا بوده اند. تصویر نگاری اولیه مسیحی از فرشتگان از جانوران بالداری که از قصر های پادشاهی آشوری و بابل نگهبانی می کردند سر چشمه گرفته است. در سدۀ پنجم میلادی طبقه بندی فرشتگان، توسط Pseudo-Dionysus the aeropagite و بر اساس ساختار سیاسی حکومت بیزانس انجام می شد. اولین گروه فرشتگان را سرافین، کروبیون و اورنگ تشکیل می دادند. فرشته سرافی که نمایانگر عشق الهی بود به رنگ قرمز و موجودی بدون بدن با شش بال و شمع های روشن است، کروبی ها آبی رنگ یا زرد طلایی که مشخص کننده خرد الهی بودند و کتاب در دست داشتند. اورنگ ها که جامۀ سبز رنگ به تن داشتند سمبل قضاوت و عدل الهی بودند. دومین گروه فرشتگان از فرشتگان سلطنت، عفت و پاکدامنی و قدرت تشکیل شده اند. به عنوان نمایندگان قدرت خدا، فرشتگان سلطنت تاجی بر سر و عصا و گویی به دست داشتند که سمبل اقتدار بود. فرشتگان عفت و پاکدامنی به عنوان نشانی از اسم خود، سوسن سفید (به معنای پاکی) یا رز قرمز به منزلۀ عشق پاک حضرت مسیح و یا مجمری که حاکی از تقاضا و دعا بود، به دست داشتند.

فرشتگان قدرت، به عنوان نشانی از پیروزی نهایی خدا بر شیطان، کاملاً زره بر تن داشتند و جنگجویان همیشه پیروز بودند. سومین و پایین ترین گروه از فرشتگان از شاهزادگان و فرشتگان بزرگ تشکیل می شد. فرشتگان شاهزاده، توزیع کننده سرنوشت ملل و فرشتگان بزرگ جنگجویان بهشت بودند. فرشتگان، نگهبانان بی گناهان و حامی عدالت و پیام آور حضور خدا بودند. در عهد عتیق، فرشتگان دادگاه الهی را تشکیل می دادند و خدمتگزاران او بودند که از درب ورودی باغ عدن نگهبانی می کردند. آنان از مؤمنین حمایت و محافظت و گناهکاران را تنبیه می کردند و در عین حال پیام های الهی را برای انسان ها می آوردند. کروبی ها و سرافی ها از تخت سلطنتی خدا محافظت و معبد سلیمان را تزئین می کردند و نگهبانان صندوق فرامین موسوی[16] بودند. در عهد جدید، فرشتگان در کلیه وقایع مهم زندگی حضرت مسیح حضور داشتند و وظیفۀ آنها یا کمک به او بود یا اعلام اراده و فرمان خدا. در هنر مسیحی، شکل پیکر فرشتگان هم به روش های معاصر و هم به علم فرشته شناسی مرتبط است. به طور مثال، در سدۀ چهارم میلادی فرشتگان به صورت چهره های مذکر بودند. در اواخر سده های میانه، این پرسوناژ ها با ظرافت طبع بیشتری لباس به تن داشتند (این به موقعیت آنها در دسته های مختلف فرشتگان مربوط است) یا به صورت چهره های مؤنث که لباسی همانند سایرین به تن داشتند (که آنها را قابل دسترس تر ساخته بود) یا دسته ای از کودکان کوچک بالدار بودند (این تحت تأثیر هنر رومی- یونانی کلاسیک بود.) فرشتگان بزرگ یعنی میکائیل، جبرئیل و رافائیل بیشتر از سایر فرشتگان به تصویر کشیده شده اند.

ابلیس

نمادی برای تجسم شر و پلیدی است. ابلیس به عنوان شیطان و لوسیفر[17] (ستاره بامداد) نیز شناخته می شد. ابلیس ها فرشتگانی بودند که به همراه لوسیفر در شورش علیه پروردگار، سقوط کردند و افتادند. در هنر مسیحی، این ابلیس ها معمولاً به صورت فرشتگان پلید نقاشی می شدند، یعنی فرشتگانی که شکل فرشته داشتند ولی از سر تا نوک انگشتان پا سیاه بودند. به عنوان شکنجه دهندگان روح در دوزخ و فریب دهندگان قدیسین، این ابلیس ها به صورت حیوانات کوچک بودند به خصوص به شکل گربه یا میمون یا با ترکیب و اندام وحشتناک مربوط به وسوسه قدیسین، شیطان، نقاب و شکل یک زن زیبا را دارد. ابلیس ها عناصر مشهوری در تصاویر مربوط به آخرین قضاوت و وسوسه قدیسین در هنر دوران سده های میانه و رنسانس بوده اند.

شبان نیکو

تصویری مشهور از هنر رومی-یونانی که کلاسیک که به نام پرورش دهندۀ گوساله نر نیز شناخته می شد. در اوایل دوران هنر مسیحیت این به عنوان نمادی از عیسی مسیح که حامی و نگهبان روح مسیحیت، چوپانی برای هر کدام از گوسفندان خود بود، تشبیه می شد. شبان نیکو و معراج لازاروس (گدای بیمار)، محبوب ترین موضوع های اوایل دوران هنر مسیحیت به شمار می رفتند.

روح

این جزو اصلی غیر مادی که مختص هر انسان است پس از مرگ از جسم جدا می شود. در هنر مسیحی، روح یا با یک پیکر بالدار (عموماً مؤنث) یا یک کبوتر تصویر می شد.

صلیب

از طلوع تمدن، آدمیان علامت صلیب را به صورت نوعی نفی و انکار به کار برده اند. صلیب مظهر خط کشیدن بر مشکلات و اندوه های آدمی است. حرکت بالا و پایین بردن صلیب به این مفهوم است که هیچ چیز دارای قدرت شریرانه نیست. حرکت چپ و راست صلیب به این معنا است که نیکی هم اکنون حاکم می شود. همۀ انسان های ابتدایی از طریق نیایش صلیب می دانستند که اگر خواهان موهبت های زندگی هستند باید بر اعتقاد به شر، خط بطلان بکشند.

یک سمبل همگانی کهن به هم پیوستن دو تضاد عمودی را بیانگر نیروهای مثبت زندگی و معنویت و افقی را بیانگر نیرو های منفی و مادیگرایی می داند. صلیب همچنین به هم رسیدن بهشت و زمین را نشان می دهد. به عنوان آلت مرگ عیسی مسیح به نماد اصلی مسیحیت تبدیل شده و بر قربانی شدن عیسی مسیح و پیروزیش بر مرگ به واسطه رستاخیز دلالت می کند. در هنر مسیحیت صلیب سمبل درخت زندگی و درخت بهشت می باشد. صلیب در دست مسیح کودک به منزلۀ پیشگویی از سرنوشت خویش است.

طلا

عنصری که حاکی از پیشنهادی گرانبها، خدایی، پادشاهی و ایهام از ثروت مادی است. طلا پیشکشی بود که به عیسی مسیح تازه متولد شده توسط کاسپار به عنوان نشانی از پادشاهی اهدا شد. کاسپار یکی از مجوسیان بود. ظروف، البسه روحانی و اشیای مذهبی همگی طلا اندود یا از طلا ساخته شده بودند که این نشانی از تعارف و پیشکش بهترین و گرانبهاترین به خدا بوده است.

نقره

این فلز که با آتش محک می شد، حاکی از پاکدامنی و عفت است.

کُره

سمبلی از کره زمین و بنابرین نمادی برای قدرت و سلطنت آسمانی بود. کره نشانی از خدای پدر و کره ای که یک صلیب در بالای آن قرار داشت نمایانگر پیروزی جهانی مسیحیت بوده است.

شمع

نمادی برای نور و عیسی مسیح به عنوان روشنایی جهان است. تعداد و نوع شمعی که در مراسم مذهبی استفاده می شد از اهمیت سمبلیک برخوردار بوده است. شش شمع نشان دهندۀ دعا خوان های همیشگی[18] کلیسا در مراسم مذهبی، دوازده شمع نشان دهندۀ مراسم عشاء ربانی، سه شمع به معنی تثلیث[19]، هفت شمع نشانگر مراسم مذهبی است، شمع های عشاء به معنی آمدن عیسی در عشاء ربانی است. در هنر مسیحیت شمع روشن نشده، شمع روشن و یا شمع خاموش شده به معنی مسیحیت است. شمع روشن در هنگام ولادت مسیح در دست های یوسف ناصری[20] اشاره به نوری است که پس از تولد این نوزاد استثنایی به جهان عرضه می شود.

نور

علامت درخشندگی معنوی و فردی و نشان دهندۀ قدرت الهی و تقدس بود و به صورت نمادی برای عیسی مسیح و روح القدس در هنر مسیحیت درآمد. در هنر سده های میانه حضور عیسی مسیح و یا روح القدس به وسیلۀ شمع روشن نشده و یا شمعی که در حال دود کردن است نشان داده می شود. نور به عنوان نشانه ای از نیکی و خرد، نیروی مثبت در مقابل تاریکی، زشتی و جهل بوده است.

رنگ ها

مشخص کننده هویت اشخاص، رتبه آنها در جامعه و خصوصیات انسانی و احساسی و شخصی آنها می باشد.

در هنر مسیحیان از رنگ ها در دو سطح از خصوصیات ذاتی و تعابیر احساسی آنها تعریف می شود. برای مثال خصوصیات ذاتی رنگ قرمز، گرما است، این رنگ نمایانگر گرما، خشم و آتش و تعبیر احساسی آن رنج و اشتیاق شدید جسمانی بوده است. این رنگ حتی می توانست معنی مخالف هم داشته باشد که فقط با مفاهیم داستانی یا علم الهیات قابل توضیح و تفسیر است. بنابراین، رنگ قرمز هم عشق الهی جان مبلغ را و هم گناهکاری نفسانی شیطان را مشخص می کرد.

سفید

رنگی که سمبل بی گناهی، نور، شادمانی، خلوص، بکارت، وفاداری، پیروزی، مقدس بودن زندگی و روح است. مسیح پس از معراج لباس سفید رنگی بر تن داشت و مریم مقدس در تولد مسیح از بکارت، جشن صعود او به آسمان، معرفی او در معبد و صحنه های قبل از عید بشارت، لباس سفید رنگ به تن داشت. لباس های سفید راهبان باکرۀ رومی به معنای و مشخص کننده بی گناهی و پاکی آنان بوده است و بعد ها باعث شد که لباس عروسان و آنهایی که در مراسم عشاء ربانی برای اولین بار شرکت می کنند و یا تعمید داده می شوند سفید باشد. اگر قاضی لباس سفید بپوشد به معنای صداقت و راستی او است، اگر یک شخص متمول لباس سفید بپوشد نمایانگر فروتنی و افتادگی او است و اگر به تن یک زن باشد حاکی از پاکدامنی و نجابت او است. روحانیون در اوایل دوران مسیحیت لباس سفید رنگ می پوشیدند و این رسمی بود که به عنوان رنگ مربوط به آیین های مذهبی برای مراسم کریسمس، عید پاک، عید عروج و سایر مراسم مذهبی ادامه یافت. لباس رسمی روحانیون در مراسم تدفین کودکان و روحانیون سفید رنگ بود و پس از شورای واتیکان دوم تا به حال لباس های روحانیون در مراسم معراج و عروسی نیز سفید رنگ است. به عنوان رنگ نور، از نقره ای نیز به جای رنگ سفید استفاده می شود.

زرد

رنگی با دو معنای نمادین که به موارد استفاده از آن بستگی داشت. در معانی اصلی و اولیه آن، رنگ زرد نشانی و علامتی از خورشید و مفاهیم الهی آن بود. رنگ زرد مشخص کننده حقیقت روشن، یعنی حقایقی که از زیر سایه خارج شده اند، بوده است. پس زمینه زرد طلایی رنگ تابلو های بیزانسی و رنسانس حاکی از مقدس بودن فضا بود، با این حال رنگ زرد می تواند به معنای خفت، حسادت، خیانت، بزدلی، وضعیت نامتعادل و حیله گری نیز باشد. مثلاً یهودای اسخریوطی لباس زرد رنگ به تن داشت، لا مذهبان سده های میانه لباس های زرد می پوشیدند. همچنین صلیب های زرد رنگ حاکی از امراض مسری بودند. در دوران سده های میانه یهودیان مجبور بودند در محله های مخصوص خود نشان های زرد رنگی روی لباس های خود نصب کنند.

ارغوانی

رنگی که حاکی از مفاهیم متفاوت است. پادشاهی، قدرت، علاقه شدید، رنج و عشق به حقیقت. خدای پدر لباس ارغوانی رنگ می پوشد که حاکی از موقعیت بر قدرت و شاهانه او است. لباس مریم مجدلیه نیز به همین رنگ بود که حاکی از ندامت و رنج بسیار او است و لباس مریم مقدس نیز ارغوانی بود که نشانی از علاقه مفرط وی به پسرش بوده است.

قرمز

رنگ عشق و علاقه مفرط، خون و آتش قرمز نمادی است با دو معنای متفاوت که از طرفی حاکی از علاقه مفرط و پر احساس و هوس و شهوت و از طرفی دیگر عشق معنوی جان مبلغ و عشق حقیقی مریم بود. به عنوان سمبلی از خون، رنگ قرمز حاکی از نیروی نجات بخش و وفاداری به شهادت است. به عنوان نمادی از قدرت ملوکانه و سلطنتی رنگ قرمز همیشه به همراه کاردینال ها بوده و در رابطه با رنگ آتش این رنگ حاکی از جشن های مذهبی بوده است.

سبز

سمبل باروری، تولد مجدد، تهذیب اخلاقی و امید، رنگ رشد و تولد گیاهان بهاری است. سبز نمایانگر تجدید وفور طبیعت در مقابل عریانی و خشکی زمستان است. به عنوان ترکیبی از دو رنگ اصلی زرد و آبی، سبز نمایانگر تجدید روح است که از میان کردار های خیر خواهانه و الهی به وجود می آید. این رنگ حاکی از پیروزی بر مرگ است به خصوص مرگ شهیدان به همین دلیل شاخه درخت خرما و حلقه گل برگ بو دارای برگ های همیشه سبز هستند. در هنر مسیحی، یحیای تعمید دهنده، بالا پوش سبز رنگی به تن داشت که مراسم مسیحی غسل تعمید را به عنوان آغاز نهاد معنوی و قول زندگی جدید پس از معراج عیسی مسیح تلقی داشت.

آبی

این رنگ حاکی از زندگی آرمانی، عشق معنوی، استمرار، حقیقت، وفاداری و صداقت بود. لباس های آبی رنگی که مریم مقدس و عیسی مسیح بر تن داشتند مشخص کننده تجسم چنان صفاتی هستند. رنگ آبی تیره که برای مریم به کار رفته بود رنگ بسیار گران قیمتی بود که از سنگ لاجورد خرد شده تهیه شده که از استفاده از آن هم به سبب ارزش پولی و هم خواص نمادین آن بوده است. هر چه رنگ ها تیره تر بودند، خصوصیات ارائه شده فرد واقعی تر جلوه می کرد.

قهوه ای

رنگی که سمبل ریاضت، سوگواری، فروتنی و پرهیزکاری است. به عنوان سمبل مرگ معنوی و خواری جسمی، این رنگ به نمادی از ترک دنیا تبدیل شد.

بنفش

رنگی که یا نماد عشق و حقیقت و یا شهوات نفسانی، بردباری، غم و اندوه و رنج بوده است. این رنگ به همراه قدیسینی از قبیل مریم مجدلیه و مریم پس از مصلوب کردن مسیح پدید آمد.

خاکستری

رنگ خاکستری، غم و اندوه و گریه و شیون و فروتنی و تواضع را نشان می دهدو در هنر مسیحی، عیسی اغلب لباس های خاکستری رنگ به تن داشت و در تابلوهای مربوط به شکنجه و عذاب او، این رنگ حاکی از مرگ حتمی و والای او بوده است.

سیاه

یک نماد دو گانه که همزمان قربانی کردن، محرومیت، بیماری، عزاداری و مرگ و یا حاصلخیزی و باروری زمین و تعزیه شب را نشان می داد. از آن جایی که یکی از سنن و آیین مذهبی غیر مسیحی، قربانی کردن حیوانات سیاه رنگ برای خدایان زیر زمین بود، این رنگ با مرگ و دنیای زیرزمینی پیوستگی خاصی یافت. در هنر مسیحیت شیطان با رنگ سیاه که رنگ شاه تاریکی بود، شناخته می شد. در سده های میانه، رنگ سیاه به جادوگری و شعبده مرتبط بوده است. همچنین به عنوان نمادی از قدرت مطلق، توبه و فروتنی، برای فرقه رهبانی استعمال می شد. زنانی که در هنر و نقاشی مسیحیان لباس سیاه به تن داشتند بیوه یا راهبه تلقی می شوند.

نقره ای

نماد پیروزی، بی گناهی، پاکدامنی، شادی، سرور و بکارت بوده است.

طلایی

رنگی که حاکی از ثروت، قدرت، نیروی الهی و نور است.

پی‌نوشت‌ها:

1- pisonیکی از چهار رودی که نباتات بهشت را آبیاری می کند. بر اساس یافته های علمی و بررسی هایی که در مورد توصیف بهشت در کتاب مقدس شده و با بهره گیری از علم اقلیم شناسی، به احتمال بسیار زیاد پیسون همان رود یراسخ yeraskh یا ارس  arax می باشد.