حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/سکوت نهنگ ها/پری دریایی/

/سکوت نهنگ ها/

قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها
ساحل سکوتی عمیق دارد
کمی برایشان ساز بزنید
دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند
سکوت کنید آدمها
نهنگ هاخوابیده اند
حسام الدین شفیعیان
قطعه ای برای سرودن
چند بلوک و چند چهارراه
هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک
صدای گریه صدای خنده
صدای مات زنده ها برای تابوت ها
عجیب سکوتی دارند مردگان
انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند
حسام الدین شفیعیان

پری دریایی
-----------------
قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی
به ساحل انسانها خوش آمدی
دلت را دریایی نگه دار
اینجا شهر است نه پشت دریا
قایقی اگر داری جا بگذار
عاشقانه برگرد به دریا
شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد
شهر چراغ دارد آن هم قرمز
حسام الدین شفیعیان

/تب قلم ز جمله پیداست//مسیر بارانی/

/تب قلم ز جمله پیداست/

چه بی تاب شده ای

جمله همی خواب شده ای

با فعل بعید ماضی تکرار شده ای

شکر شدی

غزل شدی

جمله ی سربرگ شده ای

دفتر صد برگ شده ای

از غم من شکر شدی

مرحم درد من شدی

برون شدی

فزون شدی فکر مرا بهم بزن

طلوع مختصر بزن

در دل من عسل بزن

قند دلم بهم بزن

بار تبم به خوب بزن

خوب زخود برون بزن

مثنوی درون بزن

ماه دگر زخود بیا زما به عشقو مرز این جنون بزن

حسام الدین شفیعیان

/مسیر بارانی/

مسیر را ادامه بده

شاید باران بیاید باز هم

باز رنگین کمان بشود بازم

تار دل ما از غم به شادی بشود بازم

تکرار همی قبل به بعدش بشود بازم

تکثیر سلول های کلمات خون تازه بگیرد بازم

با یه شعرم نکند باز دلم باران بگیرد بازم

حسام الدین شفیعیان

/چند خط باران کلمات//رود و دریا/

/چند خط باران کلمات/

باز جاده ی فکر من شده است بارانی

ابرهای خیالم شده است طوفانی

باز جمله همی بارش رگبار دارد

شایدم حرف کمی واژه ی تکرار دارد

نکند حرف من از تو کمی گفتن بیجا دارد

شایدم نقطه همی خط برایم کمی ماندن شیدا دارد

طوفان زده ام یا که امید به فردای بهتر زباران دارم

حاصلش رنگین کمان شد بگو جمله تمام دل آرام دارد

حسام الدین شفیعیان

/رود و دریا/

در مسیر رود بود سنگلاخ ها

رود زصخره زدو شد سیلاب ها

آرزویش به دریا رسیدن میرفت

در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها

رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته

مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها

سد او شدن تا به دریا نرسد

سد او که اندیشه دریا شدن ها

خروش او باران میگرفت

زسنگ شکستو شد همره دریاها

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/دار قالی چو شعرم ببافان از نو//زندگی/

/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/

چه خالی گفتی

با چه حالی گفتی

از چه عالی گفتی

یا که فانی گفتی

با ستاره گفتی

یا که آسمانی گفتی

از بر بهر نگفتی چه عالی گفتی

گلفشانی گفتی

با نشانی گفتی

بند بند مرا دار قالی گفتی

دار کشیدی شعرم یا که من را زدی نقش چه عالی بافتی

از چه رو این شده زندگیم نکند شعر مرا با نخی بر دلت کوک زدی طرح عالی بافتی

شد شکر هم غزلم وای از این همه طرح زدنت

چه بگل آویختی

صنمو سرو گل سوسنو سنبل به زدن از شعر گل بر دل قالی بافتی

از اشک تو هم طرح شده در گل آن تو بگو چگونه چنین گل ز قالی کاشتی

یا که گل خود چو تو دارد از نقش بهانه تو خود شورو حالی ز قالی داشتی

حسام الدین شفیعیان

با همی شور گلفشانی گفتی

چه عالی تو نشانی گفتی

غزل سرایی گفتی

شکر زدیو قند چکانی گفتی

هم شورو نوای دل طوفانی زدی

هم اشک پیاله به دل بارانی زدی

تار غم بر شعر خود به قالی بافتی

طرح زدیو طرح چو گل ها زقالی بافتی

خط خط شعرت را موج فشانی گفتی

آخر خط نقطه سر خط بعد با نشانی گفتی

حسام الدین شفیعیان

شهر من خواب زده در دل او ماه زده

شهر من تاریکو اما نورانیست یک جمله از این بیت چراغانیست

شهر من سوت کور نیست ولی جای او در دل مهتاب ولی

شهر من فریاد خاموش دارد دو سه بیت شعر فراموش دارد

شب من تارو غمین هست ولی صبحش چقدر غزل سرائیست ولی

بازی دل دلو دلبر دارد یک نفر حال پریدن دارد

نقطه ها هم سر بستن شعرم با هم سکوی شمردن ز بیت ها دارند

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/زندگی/

من با قافیه ها هم وزنم

یک مصرع پر حرفم

من قافیه ی سرگردان بی حرفم

یک سبد شعر پر دردم

جایی در اخر بیت ها یا یک مثنوی پر از خار برگم

اخر خواب ها

یا اول سپیده ی صد برگم

نشسته بر تاج رنگین کمان

یا شیرازه ی ریشه ای پر دردم

کنج گنج تو یا روی طاقچه بی برگم

درخت تنومند کاغذ شده ی این برگم

سفرنامه ی تو شاید این قصه ی صد برگم

توی دفتر خاطراتت پر سکوتو بسته از دردم

حسام الدین شفیعیان

منو ماه و قصه شبو شب زده باز تنهائیم

دیوار شهر بلند ما چقد کوتاهیم

شبو خط شکستن به صبح باز ما را ببرد با خود بی من زخودی

من خود خود شکن از خود بیخود زدرون قفسی

باز تبر زفعلو زماضی بعید

ساختن فردا با مثنوی زندگی از شب شکنی تا خود صبح 

قصه شب غزلی تا دل صبح

ما در بارگه مسیر طوفان افتیم

هم کشتیو هم ساربان ها سازیم

باز قصه تب طوفانی زده طوفان زشعرم دل دریایی زده

باز جمله زفعلم پیدا

حال اندر دل من غم شیدا

مرگ دروازه قاپیدن جسم

روح خسته زجسمی خسته

شب همه شب شکن سد بدلت

که به دریا بزنی در به دلت

اینجا هوا میل شنفتن دارد

قصه شب همی فعل نبردن دارد

با دل من همی تار شنفتن دارد

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/مسیر دوگانه/کلمات یخچالی//چای بریز/

/شعر پست مدرن/
/مسیر دوگانه/
مسیر دوگانه سوز از کارناوال چراغ روشن و خاموش
بن بست تاریخی عصر پسامدرن از تکنولوژی های برتر
تکامل پازل خوشبختی با سالاد سزار
چند اپیزودیه زندگی از تلخو شیرین و ترش در هم
پوپولیست خوانی با گوش دادن به قطعه ای از موتسارت
سنت مدرنیته از قبال دور انگیز از خوب و بد
گیشه خالی حقایق تلخ و گیشه ای شیرین بخواب توت فرنگی من
تکامل انسانیه آدم حوا سقوط سیب یا گندم هبوط دلنگیز زمین
جایی در پرچین دموکراسی با شیرینی ناپلئونی
شاعر-حسام الدین شفیعیان
کلمات یخچالی
تراژدی یخ کرده ی کلمات یخچالی
جملات وکیوم شده از تفاله های چایی
جایی در سنگ نوشته ی تاریخ زندگی شهری
میان دوگام ایست از سکته مغزی کلمات داخل انباری
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/چای بریز/
چای بریز حال بی تب تاب برای من بی تاب بریز
غزل بشو دو بیتیصنم بشو
پشت سر هم بریز
شور بشو
ختم برای مرحم این دل بشو
قند بریز
غزل به دل فکر مرا بهم بریز
شعر مرا جوانه شو خروش این نشانه شو
حال برایم کمی حرف بریز
پشت سر هم بریز
شاعر-حسام الدین شفیعیان