حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/قصه شاپری//نقطه های زندگی/

/و من/ نمیدانم چرا فلان شخص آشنا گفت هندوستان

/قصه شاپری//نقطه های زندگی/
شاپری قصه دلش تنگ شده
در ورای دل قصه کمی حرف شده
راوی از غصه برایش پری از دیو شده
آخر قصه دگر شهر آن کاغذ بود زدو سنگ بر کلاغی که دلش تنگ شده
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/نقطه های زندگی/
میگویی زندگی و من برایت خط کاغذی آن را میکشم
زبعدو قبل آن زرو قرمزو نارنجیو بنفش را میکشم
چه معنای تلخی سیاهی در خطوط آهنی
چرایی آن را زتصویر خیال میکشم
برایم رفتن از شهر کاغذی عکس هست
زبعد آن زندگی قلم میکشم
فرقی ندارد که در هیچ جای دنیا نقطه میگذارم
من آن هم را برای تصور خیال میکشم
و تو میگویی چقدر خوشبختی
که زندگی نکردی
و من میگویم زندگی یعنی نقطه
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/پشت پرچین اقاقیها/
دل دلکنان دل بطلب که دلی داری دست
آری از دست برون یا که خودت گلی داری زدست
زخم بر قلب زدن کار همی آسان بود
کاشت آن گل به دلی که دلش دریا بود
رود شد عشق ولی در پی دریاها بود
پشت پرچین اقاقیا کمی نور زرخ مهتابان بود
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/شهر من/
شهر من خواب زده در دل او ماه زده
شهر من تاریکو اما نورانیست یک جمله از این بیت چراغانیست
شهر من سوت کور نیست ولی جای او در دل مهتاب ولی
شهر من فریاد خاموش دارد دو سه بیت شعر فراموش دارد
شب من تارو غمین هست ولی صبحش چقدر غزل سرائیست ولی
بازی دل دلو دلبر دارد یک نفر حال پریدن دارد
نقطه ها هم سر بستن شعرم با هم سکوی شمردن ز بیت ها دارند
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/شهر کاغذی من/
شهر من جایی هست پشت دریای اقاقی های مجنون
پشت لبخند نگاهی مدفون
شهر من جایی در دل غمهای منست
این بدین عمر که تنهایی من شهر منست
شهر من کاغذی از دفتر داشت
رودی از گفتنو از خفتن داشت
شاعر-حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد