-
/غم زندگانی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:38
/غم زندگانی/ غم کوزه گر نخور ای مهتاب که شویم کوزه گر خاکدان ها گر به شکل اندر از پیچیده شدن ها مثال خاک چو کوزه شدن ها مثال شمع چو بام شبانیم شبانگاهان تا صبحگاهانیم مثال خوردن شدن از ساختنیم ما که گرد شمع سوختنیم ما حسام الدین شفیعیان
-
/آدمک ها//فرایند زندگی برای فراموشی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:16
/آدمک ها/ آدمک هایی از جنس گذر از کارناوال زندگی سه اپیزودیه تولد برای زندگی مرگ برای فراموشی فلاش بکی از اشک هایی در آینه ای از تاریخ عکاسی رمان سقوط عشق یا پوپولیست خوانیه باور عشق در جهان در گذر از سیگنال های خط خطی متینگ تن هایی شبیه ماهی های مرده از تکه شدن استفراغ مغز از خیال صلح فلش فیکشن هایی کوتاه شده از رمان...
-
من در گذر از تاریخ با ارسطو-شهر قصه های من-باران زده-بازی سرنوشت
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:15
من در گذر از تاریخ با ارسطو من با ارسطو چای خوردم و از او پرسیدم حالش را و او که واژگون شده بود در فلسفه حال خویش ز خود من سقراط قصههای او بودم بدون او من چراغ سر در علامت سوال او بودم بدون خودی ز خودم من حکمت فکر او ز فکر دیگری بودم من تنها عامل یاد خود او ز بردن یاد خودش ز خود او بودم من غافل از صحبت او سنگ...
-
-/خط زخطی زحرفی زحرفت زنو/-/منم پاییز تویی رویش فصلی چون بهاران//نان زندگی آهن/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:13
-/خط زخطی زحرفی زحرفت زنو/- فعل زقبلو زمضارع زماضی بعید زبدو قبلو زچندو زچونو زبعدی زاری گلو گلبرگو به ریشه به ساقه به آفتاب چنین گمو کم کامو کرو کورو دلو دیده زبستن گاهی نونو ن و القلمو دل ز ما هم روشن جوهرو قلمو سطرو دلو کاغذو دلبر با هم دفو نی تنبکو نت فالشو زبر زیرو زرو خطو خطهای دگر باز شماری ز ماندن زما هم شدنو...
-
/نقطه ها//منم پاییز تویی رویش فصلی چون بهاران//عشق برای جمله شدن آسان بود//دیوار شهر/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:12
/نقطه ها/ شهر خوابیده من مجنون زده باز بیدارم شب قصه شدو من هنوز بیدارم توی دنیای خودم سخت زخود میگذرد من از این درگذری ها به صبح بیدارم شب قصه ی نامفهومیست که به صبحش زده نامعلومیست شب قصه ی بالو پر غمگین دارد وسط شعر دو نقطه تب سنگین دارد شب قصه ی شوریدگی از باختن صبح تا به دروازه خوشبختی به خوابیدن صبح شب ملولم چو...
-
/سکوت نهنگ ها/پری دریایی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:10
/سکوت نهنگ ها/ قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها ساحل سکوتی عمیق دارد کمی برایشان ساز بزنید دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند سکوت کنید آدمها نهنگ هاخوابیده اند حسام الدین شفیعیان قطعه ای برای سرودن چند بلوک و چند چهارراه هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک صدای گریه صدای خنده صدای مات زنده ها برای تابوت ها عجیب سکوتی دارند مردگان...
-
/تب قلم ز جمله پیداست//مسیر بارانی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:09
/تب قلم ز جمله پیداست/ چه بی تاب شده ای جمله همی خواب شده ای با فعل بعید ماضی تکرار شده ای شکر شدی غزل شدی جمله ی سربرگ شده ای دفتر صد برگ شده ای از غم من شکر شدی مرحم درد من شدی برون شدی فزون شدی فکر مرا بهم بزن طلوع مختصر بزن در دل من عسل بزن قند دلم بهم بزن بار تبم به خوب بزن خوب زخود برون بزن مثنوی درون بزن ماه...
-
/چند خط باران کلمات//رود و دریا/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:08
/چند خط باران کلمات/ باز جاده ی فکر من شده است بارانی ابرهای خیالم شده است طوفانی باز جمله همی بارش رگبار دارد شایدم حرف کمی واژه ی تکرار دارد نکند حرف من از تو کمی گفتن بیجا دارد شایدم نقطه همی خط برایم کمی ماندن شیدا دارد طوفان زده ام یا که امید به فردای بهتر زباران دارم حاصلش رنگین کمان شد بگو جمله تمام دل آرام...
-
/دار قالی چو شعرم ببافان از نو//زندگی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:07
/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/ چه خالی گفتی با چه حالی گفتی از چه عالی گفتی یا که فانی گفتی با ستاره گفتی یا که آسمانی گفتی از بر بهر نگفتی چه عالی گفتی گلفشانی گفتی با نشانی گفتی بند بند مرا دار قالی گفتی دار کشیدی شعرم یا که من را زدی نقش چه عالی بافتی از چه رو این شده زندگیم نکند شعر مرا با نخی بر دلت کوک زدی طرح...
-
/مسیر دوگانه/کلمات یخچالی//چای بریز/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:06
/شعر پست مدرن/ /مسیر دوگانه/ مسیر دوگانه سوز از کارناوال چراغ روشن و خاموش بن بست تاریخی عصر پسامدرن از تکنولوژی های برتر تکامل پازل خوشبختی با سالاد سزار چند اپیزودیه زندگی از تلخو شیرین و ترش در هم پوپولیست خوانی با گوش دادن به قطعه ای از موتسارت سنت مدرنیته از قبال دور انگیز از خوب و بد گیشه خالی حقایق تلخ و گیشه...
-
/قصه شاپری//نقطه های زندگی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:06
/قصه شاپری//نقطه های زندگی/ شاپری قصه دلش تنگ شده در ورای دل قصه کمی حرف شده راوی از غصه برایش پری از دیو شده آخر قصه دگر شهر آن کاغذ بود زدو سنگ بر کلاغی که دلش تنگ شده شاعر-حسام الدین شفیعیان /نقطه های زندگی/ میگویی زندگی و من برایت خط کاغذی آن را میکشم زبعدو قبل آن زرو قرمزو نارنجیو بنفش را میکشم چه معنای تلخی...
-
/کلاغ سیاه قصه ها//ماه تابان//شهر من//شهر کاغذی من/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:05
/کلاغ سیاه قصه ها/ کلاغ سیاه قصه ها غاروغارو غار چه غصه ها توی یه قصه پرکشید زارو دلش چو کهکشان میون حرف قصه بود خونش توی آخر قصه ها روی پرچین خوانش زندگی داشت پر میزد توی غصه ها خونش توی کلمات جمله ها آخر قصه پر کشید توی شعر اقاقیا شاعر-حسام الدین شفیعیان /ماه تابان/ بلند نظر ماه نشین هم آسمانیو هم زمین نشین مقامت به...
-
/آهن+شعر+جوهر//عشق فراتر از گفتن//شاگرد و استاد/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:04
/آهن+شعر+جوهر/ در شهری آهن گرفته شاعر شدم دلداده بر کاغذ شدم باور نمیکردم پرواز را تا دلداده ای بر قلب دل جوهر شدم حسام الدین شفیعیان /عشق فراتر از گفتن/ بصرو سمعو دوگوشو تو چشمو تفکر زتو من خیال ابرو مه ماه فلک دل با تو مه شکن عاشقی مسیره دلدادگی تو الف من غزل تو به شعر من عسل قلمو کاغذو دفتر من آهن شد شهر دلدادگیم...
-
/نقطه های زندگی//پشت هیچستان // هم نقشو نگارم من،با مهربانی من/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:04
/نقطه های زندگی/ میگویی زندگی و من برایت خط کاغذی آن را میکشم زبعدو قبل آن زرو قرمزو نارنجیو بنفش را میکشم چه معنای تلخی سیاهی در خطوط آهنی چرایی آن را زتصویر خیال میکشم برایم رفتن از شهر کاغذی عکس هست زبعد آن زندگی قلم میکشم فرقی ندارد که در هیچ جای دنیا نقطه میگذارم من آن هم را برای تصور خیال میکشم و تو میگویی چقدر...
-
/ابرهای سفیدو سیاه//قند برای تلخی فنجانت از قهوه شده ام//شخصیت خیال انگیز قصه ی من/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:03
/ابرهای سفیدو سیاه/ زان شکن از قفس خود زبی قفسی زخود برون برون نما از خود ز فکر تو که گیرد جهان برون برون نما شکسته از قفسی که خود کنی زآن برون با خود شکن شکن زخود زخود برون برون نما زلاک خود زحالت به سستی ات زجان خود طلب شکن طلب شکن ز خود شکن طلب بکن زخود که از خودی که میبرد تو را مدارا میکنی با جان خویشتن که او...
-
/پائیزان قلب//قلم/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:02
کاج های زیبا و خشک شده از تندباد زندگی مثال برگ ریزان زندگی جایی در میان مرداب زندگی با آخرین نفس های زندگی قطعه ای برای سرودن ************************* چند بلوک و چند چهارراه هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک صدای گریه صدای خنده صدای مات زنده ها برای تابوت ها عجیب سکوتی دارند مردگان انگار با خود تمام ارزوهایشان را به...
-
/مسیر بارانی//چند خط باران کلمات//میان دریای فکر تو//ماهی و تنگ و دریا/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:02
مسیر را ادامه بده شاید باران بیاید باز هم باز رنگین کمان بشود بازم تار دل ما از غم به شادی بشود بازم تکرار همی قبل به بعدش بشود بازم تکثیر سلول های کلمات خون تازه بگیرد بازم با یه شعرم نکند باز دلم باران بگیرد بازم حسام الدین شفیعیان /چند خط باران کلمات/ باز جاده ی فکر من شده است بارانی ابرهای خیالم شده است طوفانی باز...
-
/نجات دهنده//شمع خاموش/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:01
/نجات دهنده/ باز بی خبر از تو منو این حرف زحال تکرار نقطه سر خط گذارم به آنسوی خیال منو حرفو منو جوشش های محال چه بسا خط خیال آرزوهایی زخطی زکمال چه ندیده همی رخ به آنسوی زچهره ای زیبا و جمال من فروبسته در کشتیو تو در دریا باد انگیز ترین سمت مسیر تو زرویایی ثمال من در این خشکی ایام زتو دلبستم تا رسد کشتی به آن ساحل...
-
/زندگی هدف زندگی مسیر زندگی همین/
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:00
/زندگی هدف زندگی مسیر زندگی همین/ شلوغ نکنید آدمها اینجا زمین است گاهی زیرو زبر گاهی همین است نه برده برنده ای نه برده بازنده ای آنکه برده است اهل یقین است باور نکرده زمین را که زمین جایی تندو گذرا سر به زیر است جایی از بلندی فریاد های نرسیده به گوش چرخش آن درون خود قصه ی اشکو لبخند و زندگی است فرا ندهید به گوشش اگر...
-
چراغ قرمز زمین
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:00
من میل بافتنیه قلم قلب تو ام جایی در سنگ نوشته ی درد تو ام میان شب بو گاهی میان رود فکر تو ام باور دلتنگی تو نه اصلا بند بند موی تو ام چای شیرین تو ام شمع بالین تو ام ساعت خواب تو ام تشنه ی دیدار تو ام ماه تب دار تو ام غنچه ی گلزار تو ام فصل رویش گلهای تو ام آخر شاه بیت غزلهای تو ام حسام الدین شفیعیان چراغ قرمز...
-
رنگین کمان قلم-جنگ و صلح- مدال عشق
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:59
رنگین کمان قلم خط خطیهایم را با چشمانت رنگین کمان کن تو سخت درگیر و دار فراموشی هستی اینجا یکی دو خطی برایم اشک بریز با قلمم بعد از نگاهت رنگین کمان میشوم در باران چشمانت سخت خیسم کمی برگرد اینجا، سخت شکننده شده است هوایش من مردی در آستانهی فصل سردم برگرد... (حسام الدین شفیعیان) جنگ و صلح- مدال عشق جنگ و صلح جایی...
-
پروانه بشو-تو دریایی من ساحل-کمی از خودت بگو-کنار خط زندگی
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:58
پروانه بشو-تو دریایی من ساحل-کمی از خودت بگو-کنار خط زندگی پروانه بشو نگاه میکنی عمق پیله را که پروانه شوی همره عشق چو دیوانه شوی در چنان چون چرا چنین چگونه شعر شوی از فکرو خیال خود شعری زده ای با فتح چنین چون چنان گل زده ای آخر شعر برای خط زدن نقطه سر خط ویرگول زده ای حسام الدین شفیعیان تو دریایی من ساحلتو در مرداب...
-
/بسوی او//سلول های انفرادی مغز/
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:57
/بسوی او/ من نه منم که من منم من زخودم زکم منم تو توئیو تو من منی من زتو بی من کم منم من زمن شکسته ام من زخودم شکسته ام من منمائیم که من چو بتو پل زدم منم که شد زمن منی دگر زاو زما زما دگر زمن گذر زخود گذر زمن زما شدن گذر تا گذری زمن زخود به او رسی زمن زخود گهر جان خود نما خرج گوهر شدن زاو چون زخودت گذر کنی بت شکنی...
-
گلفشانی-/شهر خیال انگیز من/
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:57
با همی شور گلفشانی گفتی چه عالی تو نشانی گفتی غزل سرایی گفتی شکر زدیو قند چکانی گفتی هم شورو نوای دل طوفانی زدی هم اشک پیاله به دل بارانی زدی تار غم بر شعر خود به قالی بافتی طرح زدیو طرح چو گل ها زقالی بافتی خط خط شعرت را موج فشانی گفتی آخر خط نقطه سر خط بعد با نشانی گفتی حسام الدین شفیعیان /شهر خیال انگیز من/ آرزو...
-
/دانی//مرد زمستانی/
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:56
/دانی/ دانی چیست دانستن آن همانست از ندانستن ندانستن زدانستن سرآغاز سرآغاز از به دانستن چو آغاز به از آغاز شعرم نقطه خوان سد زسد نقطه از شعرم شور جوشانش زشعرم فلک گر گردش روز و شبی نو زشعرم زرنگین کمان واژه از نو زسطرش سطر دیگر چون غزل شد غزل خوانی زشعرم چون عسل شد زبند جوششی بند بند حرفم زجمله شعر من پیکر زنو شد حسام...
-
/مرد گمشدگی ها/
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:55
چگونه گمشده ام در خود میان خود برون آمدن از خود خود شکسته باقی از شکستن از خود شکستگی ها فراموشی مرگبار از خود تاریخ شکسته از تابوت های سنگی میان جاده یک نفر دارد آواز دلتنگی غم زمین میبرد بر دوش ناتوان زخمی جایی که دیوارهای زندگیش میزند نت های پتک انگیز سر ضربی حسام الدین شفیعیان
-
زهنر در پس شعر چو شعر دگری
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:55
خط دو خط دگر خطهای دگری نثرو دونثرروان زان روان زپیکری بتراشو بتوازون تا سطر سطر شعر تو گل کند بتراوش زقلم تا خط فکر تو زفکری زفکرهای دگری گل کند بربتابان زقلم نورو دو خطی بکشان واژه را هل بده نقطه زبیتی بتراوش زتوانایی خطی زخطی دیگر شمعو شمع پروانه دور قلم واژه را حرف بزن فریاد زهجایا کلمات را حرف دگر دو سه بیتی غزلی...
-
ماحصل اندیشه
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:54
خوانی ابیات زپس از پس دگری دگر از پست مدرنو زغزل چون زمثنویو دوبیتی گذری هفت خوانیست زنو زقلم مایسطونی چو رسالت قلمی الفو لامو دو میمو زنونو زقلم بر بینگیز تو شعری زقلم پیکری از نو بتراش تراوش زجوهر زریشه زقلم تا بدهد شکوفه ریزانی دگر بربخوان قصه شبهای دو صد به تشدیدو دوصد قافله از هم به هنر کاش گلبرگ قلم ساقه ی خوش...
-
هنر,قلم,رسالت هنر برای هم,برای تفکر
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:52
در پس هر کلمه چو اندیشه کنی خود حاصل دگری زتفکر زقلم زنوشتن زهنر چو اندیشه کنی خود هنری قلم از فکر چو نتراوش کند در بندست بر در از آن چو اندیشه زگفتن زنوشتن چو شوی چون هنری وگرنه رود مانده بر سر صخره زسنگ خواهد خفت چو زگفتن زخفتن زهنر در بر آن رسالت زقلم چون تو شوی حرف زقلم چون هنری ورنه از ماندنو رفتن چه حاصل زبی...
-
محمد جواد شفیعیان-1329-1379
سهشنبه 5 اسفند 1399 20:48